نقد فیلم

طبقه بندی موضوعی

نقد فیلم the reader

يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۱۶ ق.ظ
نام او


اگر همیشه و به طور مداوم در حال تماشای این سبک از فیلم ها هستید من به شما وعده می دهم که شما هم شکست بزرگ قلبی را تجربه کرده اید ویا هنوز نیمه ی گمشده ی خود را نتوانستید پیدا کنید.هیچوقت کیت وینسلت را بازیگر خوب حتی نزدیک به خوب هم نمی دانستم. او بیشتر برایم دختری می مانند که به دلیل زیبایش و بازی در فیلم تایتانیک کامرون به شهرت رسیده است و نه با استعداد و‌توان خودش.امشب وقت ان‌رسیده که اعتراف کنم در همه مسیر بی راهه رفته ام و‌ حقیقت را با دیدی حقیقی ندیدم.اگر‌ قبل از این فیلم از من می‌پرسیدید که بهترین بازیگر زن حال حاضران جهان کیست من بدون‌مکس نام کیت بلانشت را می اوردم.اما بعد از امشب قطعا نمی توانم تصمیم درستی مبنی بر بهترین اختیار کنم.کیت  وینسلت به قدری در فیلم تاخت وتاز می کند که من در اوایل فیلم گمان می کردم بازیگر روبروی او به دلیل جوانیش نمی تواند خودی نشان دهد اما حتی زمانی که رالف فاینس هم در برابر این زن به بازی پرداخت شلاق های برنده ی بازی کیت را می شد بروی صورت رالف به راحتی تماشا کرد.بی انصافی است که بگویم رالف فاینس در این فیلم راه به جایی‌نبرد خیر او فقط  مقابل کیت نتوانست خود واقعی اش و توانایی خودش برای بروز ویل درونش  به درستی اشکار کند. 


اگر در‌مورد بازی حیرت انگیز کیت وینسلت در این فیلم سخن نمی اوردم تبدیل به استخوان در گلو می شد .و اما بخش نقد فیلم؛ 


بخش ۱.


فیلم با نشان دادن یک تاریخ اغاز می شود.تخم‌مرغ اب‌ پز به‌ما می رساندکه شخصی از خواب برخاسته و قصد خوردن صبحانه دارد زنی که معلوم‌نشد که فاحشه است یا همسر ویل مسن با طعنه به ویل می‌گوید که‌ چرا‌ مرا برای خواب بیدار نکردی .... بعد از گذشتن این یک یا دو دقیقه ی تهی فیلم در اصل از کنار پنجره که قطاری از جلویش رد می شود با کات بکی طویل اغاز گی شود.


بعد از کات بک‌دیگر اثری از دنیای مدرن و ویل مسن نیست ابتدای امر این طور بنظر می رسد که فیلم از اتاق به قطار داخل می شود اما همان‌طور که گفتم فضای فیلم نشان می دهد کهواین همان ویل فقط در سنین نو‌جوانی است.چشمان‌گود رفته و سرگیجه در همان ابتدا در چهره ی پسر دیده‌می‌شود که‌نشان از‌ بیمار بودن اوست از قطار شهری پیدا می شود ودر زیر باران خود را به پناگاهی می رساند حالت تهوه بر او‌چیره‌می شود.در همین اثنا زنی‌از تارکی‌به‌نور می اید زنی همسن مادر ویل جوان او صورت ویل را پاک می کند با سطل اب اثار تهوه ی ویل را که بر کف زمین است را‌پاک می کند.


بعد از اینکه مشخص می شود با ورود زن قصه در حال شکل‌گرفتن است.منتظر چیزی عجیب می ماند که اتفاق می افتد پسرک خود را در اغوش زن می یابد که‌او را مادرانه بغل کرده اما‌ویل به نظر می رسد نظری دیگر دارد.با رساندن ویل به خانه که توسط زن انجام‌می شود با بازی کیت وینسلت ما جرای اول فیلم تمام می شود.به قولی رخ نمودن دلبر و در هم زدن مغز عاشق.


بخش۲.


بعد از رسیدن پسر به خانه داستانی های فرعی اتفاق می افتد کارگردان نباید برای نشان دادن رمانس فیلم عجله کند پس پسر به بیمار دچار می شود و تهوه ی او از همین بیماری نشات گرفته است.بعد از گذشتن چند هفته بروی تخت خوابیدن و گذران دوره نقاهت وقت ان می رسد که وارد رمانس اصلی شویم مغز ها پخته شده و همه می دانیم باید منتظر دیدار دوم باشیم.پسر به مادر خود توضیح می دهد که ان زن چگونه به او کمک کرده مادر از او می خواهد که برای تشکر پسر راهی شود.


پلان با پسری گل‌بدست اغاز می شود من در تشخیص گل ها تخصصی ندارم پس از‌گفتن جنشس‌گل امتنا می ورزم.پسر از پله خانه معشوق بالا می رود به در خانه می رسد و تق تق صدایی به او اجازه ورود می دهد پسر وارد خانه ای می شود که به وضوع نیز می توان در همان نگاه اول می توان فقر صاحب خانه را‌تشخیص داد.بعد چند ثانیه که همگی یعنی ما و پسر به دنبال صاحب صدا هستیم دلبر فیلم رخ می گشاید.و این نه مثل دفعه ی قبل از تاریکی بلکه این بار با وضوح خود را‌نشان می دهد.پسر گل را تقدیم می کند و تعارف بازی های معمول  هم انجام می شود.پسرک خداحافظی می کند اما زن می‌گوید بیا قدم‌بزنیم من می‌خواهم‌به سر کار ‌بروم‌پسرک‌قبول می‌کند زن‌می‌گوید؛برو به حال تا‌من لباس خود را عوض کنم.


پسر به داخل حال می رود وسایل کار زن را وارسی می‌کند که در پلان قطار‌نشان داده شده بود که این‌ وسایل یک بلیط گیر قطار است پسر خود را مشغول به وسایل می کند تا اینکه چشمش به لباس پوشیدن زن می افتد.برای لحظاتی به طور کامل خیره به زن می نگرد تا اینکه زن سر راست می کند و پسر را‌می بیند لحظاتی چشم در چشم شدن و بعد فرار پسر این فرار از ترس است یا از بدون دلیل خواستی در فیلم‌به درستی نشان داده نمی شود پسر می دود و قسمت دوم رمانس فیلم به‌پایان‌می رسد.


بخش سوم


بعد از این ما‌جرا پسر فردا باز می گردد دیگر وقت ان‌رسیده که در فیلم انقلابی به پا‌شود پسر به جلوی در می رسد اما زن با‌دوسطل در دست از پله بالا می اید نگاهی عاری از هر احساس به پسر می اندارد و با در خواست اینکه‌پسر دو سطل دیگر که در پایین است را به بالا بیاورد نشان‌می دهد که به‌پسر قصد دارد بگید اصلا اتفاقی در قبل‌ انجام‌نگرفته است.پسرک با سر و صورت زغالی به داخل خانه وارد می شود.زن از پسر‌می‌خواهد خودش را بشورد تا این گونه به خانه نرود.پسر با حیا لباس هایش را از تن‌ در می اورد.پسر به وان اب وارد می شد خودش را تمیز‌می‌کند حوله ای بدون اینکه شخص اورده اش مشخص باشد به سمت وان حمام‌می اید. پسر خود را در ان می پیچاند اما زنی لخت پرده را حمل‌کرده است و از این‌جا به بعد را همگی می دانیم قرار است چه اتفاقی بی افتد.از نظر من خیلی زود عاشق و معشوق به هم متصل شدند که این نشان دهنده ی این است که روابط اولیه فقط از روی حوس است و برای ارضای جسم نه هیچ هدف دیگری .هروز پسر از مدرسه به خانه ی زن می رود و ان دو با هم‌عشق بازی می کنند.اما تا به حال و تا به این جای فیلم شرایط برای وابسته شدن چیده شده بود.و از نظر من بیس فیلم دقیقا از زمان کتاب خوانی پسر برای زن اغاز می شود.این بار به جای اینکه در ابتدا نزدیک را اغاز کنند پسر برای زن کتاب می خواند و این کار برای هردویشان کاری ورای شوق را به ارمغان می اورد.زن که از ابتدا پسر را کوچولو صدا می کند برای اولین بار در عمرش لذتی متفات را حس می کند.رابطه از عشق بازی فرا تر می رود و رفته رفته به عشقی کامل می رسد.دو شخص وابسته به هم حتی دختران جوان هم که در ان دوره از زمان اطراف کوچولو را گرفته اند نمی توانند کو چک ترین وقفه ای در عشق پسر ایجاد کنند او فقط یک معشوق دارد و به عشق می ورزد معشوقی که سواد ندارد اما عاشق با سوادش او را تکمیل می کند.بعد از گذشت مدتی از این ماج ا ترفیعی در کار زن برایش اتفاق می افتد.از نظرمن کارگردان تمام اتفاقاتی را که بعد از این ماجرا بر سر زن می اید را بی سوادیش می داند از نظر خود من هم زن چون سواد نداشت کار اداری که به او‌پیشنهاد شده بود را رها می کند و به شغل دیگری که بعدا اشاره می شود مشغول می شود.اما رهایی از شغل یعنی ترک عاشق.زن پسر را بدون اطلاع دادن ترک می کند این ایجاد بهای سنگینی برای پسر در تمام ایجاد می کند.


بخش ۳.


کل فیلم به یک گونه فیلم برداری شده است مدت زمان زیادی گذشته است که دیگر بین فیلم های جهان کادر های عجیب مشاهده نمی کنیم و دیگر فیلمی  را مانند شهروند کین اورسن ولز در سال۱۹۴۱ ایجاد کرد را نمی  بینیم که بتواند انقلابی در این بخش به پا کند فیلم the reader هم از این قضیه مستسنی نیست.ادامه ی فیلم مردی جوان را نشان می دهد که در دانشگاه حقوی درس می خواند به تصویر کشیده می شود پسری جدی محکم و درس خوان که در گروه ویژه حقوق دانشگاه‌نیز قرار می گیرد قسمات فرعی فیلم زیاد است پس من مستقیم به به برخورد سوم فیلم می پردازم.گروه ویژه حقوق همرا با استاد دانا به صحن علنی دادگاه وارد می شوند.صدای زنی ویل جوان را از  خود بی خود می کند ویل خیلی غافل گیر شده اما‌نمی تواند کاری انجام دهد نمی داند عاشق باشد یا متنفر، عادل باشد یا احساسی این کلنجار باعث می شود که خطرات دور دو باره زنده شوند.زن داستان بدلیل کارهایی که در اس اس انجام داده است مورد باز خواست قرار می گیرد.باز هم می گویم از نظرمن شرم او از بی سوادیش او را به این جا کشاند چیز مضحکی بنظر می رسد اما نه برای زن او حاضر تا ابد به زندان برود اما کسی متوجه ی بی سوادی او نشود.در هنگام خطاب حکم دادگاه و‌پایان ان کیست وینسلت به حضار نگاهی خیره ای می اندازد اما این هم یکی دیگر از سوال بی جواب فیلم است که‌کارگردان ان را در تاریکی رها کرده است.سوال این جاست که ایا زن پسر جوان‌گریان را دیده است یا نه ففط نگاهی به حضار می کند.بدون داستان رمانسی و فقط با تلخی زیاد خاطرات برای پسر این بخش هم تمام می شود.


بخش ۴.


اگر از من می پرسید خصمت درام اصلی فیلم کدام است همین قسمت را به شما معرفی می کنم.رالف فاینس که تا به ایجا فقط صورت سکانس های کوتاه در فیلم حضور داشته وقتش شده که نشد ویل اصلی را به دوش بگیرد.زن سنی را گذرانده است کیت وینسلت نقش زن پیر به گونه ای بدون نقص به نمایش می اورد که ادمی دهانش از تحیر باز می ماند.مردی تلاق گرفته از همسر در خانه ی خالی از هرچیز و پر از کتاب این نشان می دهد فرش و زیور الات پر کننده های فرعی هستند و این کتاب است که در حال فراموشی است و نقش اساسی در جهان دارد.


مرد بعد از شروع این قسمت شروع به ظبط کردن صدای خودش که در حال خواندن کتاب های قدیمی خاطر انگیز است خودی نشان می دهد.اولین محموله ارسالی تکه ای از وجود عاشق که در نوار صوت جای گرفته است به دست معشوق پیر هم‌از جسم و هم روح‌می رسد.شنیدن دوبارهی صدای کوچولو جانی دیگر به روح پیر زن می‌تراواند.نوار های ضبط شده ی دیگر و نزدیک شدن های بیشتر در همین اثنا زن شروع به یادگیری نوشتن می کند نامه هایی اغلب یک خطی را برای ویل دیگر مرد شده می فرستد اما ویل در جواب فقط نوار ضبط شده ارسال می کند.در یکی از همین‌روز ها با ویل تماسایی گرفته‌می شود که‌از او‌می خواهند بعد از ازادی هنا شخصیت زن فیلم از او مراقبت کند.ویل می پذیر برای اخرین بار که قصد کرد هنا را ببیند نتوانسته بود چرا باز هم نا معلوم ایا به خاطر تنفر یا ترس از روبرو شدن باز هم یکی دیگر از سوال های بی جواب است. 


درام اخر و درناک فیلم بروی میزی در زندان است که شروع‌می شود.هنا دستش را روی میز می گذارد و با عشق می خواهد که ویل هم دست او را بگیر ویل برای چند ثانیه این کار را می کند اما دستش را می کشید هنا که با ناراحتی دستش را عقب می کشد.نگاهای زیبا و رمانتیک مردی میانسال وزنی پیر  قطعا در هیچ فیلم دیگر نمی تواند به ای حد رمانس باشد اما این اتفاق  در the reader می افتد.بعد از قرار های گذاشته شده این بار عاشق است که معشوق را رها می‌کند اما با این وعده که اخر هفته برای برون هنا باز می گردد. زهی خیل خام هنا بیست سال در زندان بوده است و هیجوقت هم قصد خروج‌از ان جا  را نداشته است.خو دکشی هنا خاطرات ویل را از تلخی به درد ناک تغییر می دهد اما قطعا این درد با جان و دل می پذیرد.او خودش را خاطرات معشوق غوطه ور می سازد و در اخر با گفتن داستان به دختر باری را از روی دوشش بر می دارد.


* بدلیل کمبود زمان نتواستم متن را دو باره نویسی کنم پس از خوانندگان عزیز با تمام وجود به خاطر مشکلات مو جود در متن عذر خواهی می کنم.





  • علی خیری

نظرات  (۱)

سلام
نقد و توضیحات شما عالی بود. لذت بردم
پاسخ:
سلام ممنون از نظرتون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی