نقد فیلم

طبقه بندی موضوعی

نقد فیلم بتمن بر می خیزد

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۲۷ ب.ظ
به نام خدا

شب تاریک بر می خیزد

اخرین سری از سه فیلم بتمن ساخته شده ی کریستوفر نولان.پایانی شایسته بر این مجموعه نسبتا قوی .برخلاف دو نقد دیگر قصد ندارم زیاد زمینه چینی برای شروع نقد نکنم.زیرا در دو نقد قبلی به طور کامل و مطلوبی ان اهدافی که من در سر داشتم ونقدم نسبت به شخصیت ها گفته شده است.و دیگر نیازی نیست که در مورد حواشی انچنان صحبت کنم فقط مقدمه ای به طور خلاصه از دو نقد قبلی می گویم

 

مقدمه

همان طور که در نقدهای قبلی گفتم نولان و فیلم هایش برخلاف شکل معما گونه اش بسیار دینی و فلسفی است.گاهی انقدرخود خوب این بغض فرو خورده را می بلعد که روح ادمی را بدون انکه متوجه شود به وحوش وا می دارد.راه رفتن در مسیر غربت و تاریک برای امثال نولان بسیار راحت است.از وا خورد و برخودهانسبت  به فیلم هایش می شود ان را به راحتی فهمید.به طور کل این سه فیلم داستان اصلی سوق و حرکت روح نولان و تشنج بدیل تفکرات او در این جهان مسخ شده ی هستی است.گلوگاهای مختلف فیلم درست همان بغض های منفجر نشده ی نولان است.که به جای گلوی او حلقوم ما را می فشارد تا به ما فلسفه ی حضوری خود را بگنجاند.و چه چیزی بهتر از سینما این یگانه تندیس درخشان هنر.سر نهان کشف شده ی پر گوهر.اغوش باز شده ی پر ثمر و رها کننده ی رویاهای مست خمر.وسیله ای که این روز ها برای هرچیزی حتی اگر غیر اخلاقی استفاده می شود.برای فتح دل ها می شود از ان استفاده کرد کاری که امثال نولان خوب ان را بلد هستند.در ادامه گفتم که بتمن بعد از خارج شدن از غم هایش به شکل ترس هایش یعنی یک خفاش در امد و در ابتدا با شیطانی که او را از زندان روحی و جسمی ازاد کرده بود به مبارزه پرداخت.درست مثل داستان اصلی ادم که توسط شیطان از جهان ترس به جهان غم ها وارد شده ولی در ادامه به مبارزه با شیطان پرداخت.سپس جوکر و ان داستان بالغ شده و برد بین ان دو و در اخر شکست تمام قهرمانان از سقوط هاروی دنت تا فرار بتمن از چنگال قانون همه ی این ها ما را به اینجا و اخرین قسمت این سری از فیلم ها می اورد.

 

...

شروع

فیلم با سخنرانی گوردون شروع می شود تمام اجزا و قسمت های صورتش فریاد می زنند که به حرف هایی که می زند اعتقادی ندارد.صورتش به طور کامل این را نشان می دهد که از روی ناچار و این امنیتی که همین نام هاروی دنت هرچند ناقص و دروغ اورده می بایددفاع کند.هرچند می داند که حرف هایی که می زند دروغی پیش نیست.

...

فیلم درست مانند قسمت قبلی با شناساندن حریف اصلی بتمن شروع به کار می کند.که البته در اخر های فیلم است که اینبار شیطان اصلی خودش را پشت خدمتکار گردن کلفتش پنهان کرده.کمی صبر کنید به ان هم می رسیم.اما بن این شخصیت گردن کلفت عضلانی برخلاف جوکر.جوکر شخصیتی تیز  هوش و پر از ذکاوت بود .کارهایی که انجام می داد فقط برای بازی با بتمن و شکست او بود.او مردم شهر را به مرز نابودی کشاند فقط برای اینکه با بتمن بازی کند.برایش چیزی دیگر به غیر از نقشه ی بازی اش اهمیت نداشت.فقط تفریح و لذت از انجام کار او را به ان حجم از درگیری وارد کرد.برایش برپایی عدالت یا چنین مزخرفاتی اهمیت نداشت .او عدالت را هرج و مرج می دانست.اما نه بن او شخصی دیگر است بیشتر عضلاتش رخ نمایی می کند.صدای کلفت و خش دارش و ان ماسک عجیب غریبش که به قول خودش دلیل توجهات به او همین ماسک است نه کارهایی که قرار است بکند.کلمات را شمرده تلفظ می کند و در دیالوگ شعله زبانه می کشد هدف خودش را اعلام می کند اینبار قرار نیست.یک بازی باشد قرار بر یک هدف بزرگ است که افرادی حاضرند برایش جان بدهند بمیرند و هرچه دارند فدا کنند.دکتری درون یک هواپیما ربوده می شود می توانستند .قبل از زمانی که هوایپما شروع به پرواز کند او را بدزدند ولی قصدشان حرکت مخفیانه در همه ی جهات است. البته اینکه سقوط این هواپیما یک حادثه به نظر برسد بچه گانه است. از جایی ک دم هواپیما کنده شد تا قسمتی که بدنه ی ان رها شد پروازی طولانی انجام می شود.من یک کارشناس تصادف پرواز و این مسائل نیستم ولی به این قضیه پی بردم.که غیر ممکن است بدنه ی اصلی چند کیلو متر بعد از سقوط باهم فاصله داشته باشند. بنظرتان اگر یک متخصص به سر صحنه ی حادثه برود متوجه ی چه چیز های دیگر می شود. پس در اساس نه تنها کشته شدن ان پسر جوان و حاضر به فدا شدن نمی بایست ثاثیری در فهمیدن این ادم ربایی داشته باشد.هم این که می توانستند دکتر در همان ابتدا بدون این مسخره بازی ها بدزدند.چون بسیار ساده است فهمیدن ان که این یک سقوط معمولی هواپیما نبود.

....

سپس جشن در ملک وین شهرداری که از قسمت قبل در جای خود استوار است چرا نباشد.امنیت برقرار کرد حالا هم از ثمره ی مبارزه ی خودش قانونی دارد که نمی خواهد ان را از دست بدهد.در این مهمانی همه ی شخصیت ها به صورت یک جا و یک کاسه نشان داده می شوند.از شیطان اصلی که در زیر پوشش یک دستگاه خیریه در مهمانی قرار دارد تا ان دختر دزد .همه به صورت یک جا فرمانده پلیس شهر همگی چرا باید نولان انقدر عجله کند برخلاف فیلم های قبلی که تازه اواسط فیلم داستان اصلی شروع می شد.در این قسمت بدلیل حجم زیاد درگیری باید سریع شخصیت ها را به همه بشناساند .برخلاف فیلم قبلی که برای هر شخصیت یک داستان مجزا برای شناخته شدنشان وجود داشت.اینبار همه در یک پک و به صورت یک جا به ما نشان داده می شوند. وین را می بینیم که چلاق شده لنگ می زند خودش را از همه پنهان می کند دلیلش چیست.یاد سرباز های از جنگ امده می افتم که بعد از جنگ به موجودات گوشه گیر و افسرده بدل می شوند و دیگر حوصله ی هیچ چیز به غیر از تنهایی خود را ندارند.از بتمن گرفته تا گوردون فرمانده ی جنگ که دو ستانش برای بازنشستگی او لحظه شماری می کند.در بالای ساختمان همان جایی که بتمن همیشه فراخوانده می شد در شب بی وقت کار می کند.یک مشت افسرده ی بعد از جنگ برای ما به تصویر کشیده می شود.بتمن حتی حاضر نیست به دنبال دزد خانه اش برود.گوردون حوصله ماندن در مهمان و ملاقات با شهردار را ندارد.همه افسرده هستند درست است ولی یک نکته ی دیگر وجود دارد که باید به ان توجه شود.ان هم این است که هم وین وهم گوردون چیزی را می دانند که کسی ان را نمی داند ان هم این است که هاروی ان قهرمان واقعی گاتهام نبودکه شهر را نجات داد.او قصد داشت همسر و فرزندان دوست صمیمی خود را بکشد.برایتان سوال نشد که چرا گوردون همسر و فرزندانی را که عاشقشان بوده را از خود و شهر گاتهام دور کرده جواب پیش رویتان است او هنوز به این شهر اعتماد ندارد زیرا امنیت بروی یک دروغ بزرگ بنا شده است.و اگر این بتن و زیر ساخت ضعیف ترک بخورد تمام امنیت شهر فرو خواهد ریخت و گوردون این را خوب می داند. و برای همین منتظر ان روز است در کنار چراغ بزرگ بالای دفتر کار خود انتظار می کشد.این  را بلیک خوب متوجه می شود زمانی که می گوید امنیت برقراره و ما از این به بعد باید دنبال مردمی بی افتیم که کتاب رو به کتاب خونه پس ندادن اما شما هنوز این بالایید قربان و منتظر.الفرد هم این موضوع را به وین متذکر می شود زمانی که به اتاق کار بتمن یعنی زیر ابشارمی رود می گوید شما همین جا نشستید و فقط منتظرید که اوضاع دوباره خراب بشه قربان.می بینید اطرافیان گوردون و وین این را خوب متوجه شده اند یک موضوعی وجود دارد اما کسی نمی خواهد در موردش حرف بزند یک چیزی که کسی از ان خبر ندارد.درست مانند وین که بتمن است اما کسی از ان خبر ندارد.نکته بعد که برای من جالب بود ان اروزی الفرد برای وین بود که با همسرش در فلرانس درست همان جایی که الفرد برای تعطیلات به ان جا می رود انجا باشند.می شود گفت اگر این حرف الفرد نبود بتمن هیچ وقت دست از مبارزه بر نمی داشت و حاضر نمی شد بلیک جایگزین خودش شود ولی فکر می کنم همین حرف الفرد باعث ایجاد یک ویو و چشم انداز جدید برای وین نه بتمن برای شخصیت دوم یعنی وین شد.چیزی که باید خوب ان را متوجه شوید بر خلاف دو قسمت قبلی که شخصیت و وین و بتمن یکی بود و جدایی انچنانی نداشت .مثلا درجایی که بتمن نمی توانست حاضر شود وین بود که با کوبیدن لامبور گینی خود به ماشین دیگر نقش قهرمان را ادامه می داد. این درست همان کای بود که من هم در نقد های قبلی بین این دو شصیت فرقی نمی گذاشتم اما در این فیلم وین وین است و بتمن بتمن و اگر بینشان فرقی گذاشته نشود نمی شود متوجه شد که داستان به چه سمت سویی در حال رفتن است و باعث سرگیجه می شود. پس این را خوب رعایت کنید در این فیلم دو شخصیت و وین و بتمن کاملا از هم جدا شده است و در اخر فیلم بتمن از روح وین کنده می شد و به ارمش می رسد.در روابط عاطفی او دیگر اثری از لاپوشانی نیست او در فیلم های قبلی با چند دختر از هلیکوپتر خود پیاده می شد برای این که نشان دهد وین بیلیونر است .برای پوشاندن شخصیت اصلی خود از وین استفاده می کرد.وین استفاده ابزاری داشت و انچنان به ان اهمیتی نمی داد حتی یک جا الفرد می گوید شما باید استراحت کنید و بتمن می گوید بتمن محدویدت ندارد و الفرد می گوید شما که دارید.پس باید درست توجه شوید وین و بتمن در این فیلم کاملا جدای از هم هستند.روابط وین کاملا رمانس و عاشقانه و برای دل خودش است نه برای لحاف کشیدن روی بتمن  و بتمن هم شخصیت مبارز و سخت کوش دیروز.فکر می کنم سیر تکامل شخصیت های گوردون و بتمن کاملا دیگر جا افتاده باشد.

 

.....

نشانه های شروع جنگ خیلی زود تر از انچه که فکر می شود به چشم می اید از جنازه ای که در فاضلاب پیدا می شود.و گوردونی که ارتش زیر زمینی را  به چشم  میبیند.حال انکه چطور بلیک توانست سریع تر از همه گوردون را پیدا کند این خودش جای بسی سوال است ولی خوب حالا پیدا کرد دیگر.سپس بلیک که می خواهد داستان واقعی هشت سال پیش را بشنود به سراغ وین می رود و از او سوالاتی می پرسد حرف می زنند و بتمن را بعد از گفتن حرف هایی که گوردون در مورد ارتش زیر زمینی می زند ارام ارام وارد بازی می کند.بین هم که هنوز ما چیز زیادی تا این جای فیلم از او نمی دانیم دو تن از افراد خود را می کشد بدون کوچک ترین شکی انقدر در زمان انجام این قتل ها ارمش دارد .که انگار هیچ چیز به جز هدفش برایش اهمیت ندارد نه جان انسان نه هویتش هیچ فقط و فقط اهدافش است که او  را به پیش می راند.ان سمت هم که بلیک به صورت خیلی واضح می گوید که  می داند وین  بتمن است و داستان هشت سال پیش را خوب می داند.و با گفتن این که بهتراست یکم هوا بخوری سعی در روشن کردن اتشی در کوره ی خاموش دل وین دارد.البته می شود گفت که سه نقطه برای روشن کردن اتش دل برای او کنار گذاشه شده است.یک حرف های او با بلیک  دو رفتن به بیمارستان و بحث هایی که با گوردون داشت و این که همه چیز براساس دروغ بوده است.سوم طوفان در راه است که از زبان سیلینا شنید و رقصی که در ان من حدس می زنم چیز های دیگر هم در قلب وین شروع به رخدادن کرد البته قبل از انکه او برای بدست اورن یک گردن بند و پس گرفتن ان سوئیچ خود را از دست بدهد.ولی به طور کامل همه چیز اماده است برای شروع شدن و تمام مخلوقات ساخته شده ی ذهن نولان دیگر جای خودشان را پیدا کرده اند و فقط می بایست داستان شروع شود و دیگر هیچ.

 

....

 شنیدن داستان بین البته به طور ناقص از زبان الفرد و این که الفرد می ترسد اگر بتمن بیرون رود شکست می خورد باید اینجا کمی صبر کنیم.دو نکته قرار دارد یک انکه طبق گفته ی الفرد بتمن اگر بیرون رود می خواهد شکست بخورد این برداشتی است که می شود انجام داد نه دوستان من درتلاشم  برای این که به شما نشان بدهم شخصیت وین و بتمن کاملا جدا است دقیقا برای فهم همین قسمت ها است بتمن اگر بیرون برود شکست می خورد چون وین می خواهد او پیروز نشود.نکته ی دوم جواب این سوال است که چرا وین می خواهد بتمن شکست بخورد خیلی مشخص است بتمن در حفظ عشق وین یعنی ریچل شکست خورده است بتمن نتوانست هاروی را نجات دهد بتمن نتوانست جوکر راشکست دهد بتمن در حفظ ارزش های وین شکست خورد حالا درگیری بین این دو شخصیت باعث می شود که یکی بخواهد ان شخص را حذف کند.برخلاف ان چیزی که بتمن در بیمارستان به گوردون گفت که من رفتم چون نیازی به بتمن نبود جواب درست را الفرد می دهد بتمن رفت چون وین نمی خواست دیگر به او اجازه دهد تا بیرون بیاید.

 

...

 

می رسیم به اولین حمله بین کسی که از جهنم خود را نجات داده است.به کجا .معلوم است چه جایی بهتر از بورس همان جایی که در سال 2008 باعث انفجار و سقوط اقتصاد  جهان شد جایی که افراد برای حفظ منافع خودشان حاضر به له کردن همه چیز می شوند.حمله کردن به یک بازار مالی دوباره در این سری هم اتفاق افتاد به مانند حمله ی جوکر و سرقتش از بانک قسمت قبلی. حالا اگر یک نفر بخواهد با اعتقادات افراطی جایی برای خود در دل مردم دست پا کند بهترین کار چیست به جایی حمله کند که مردم از ان متنفر هستند یعنی بورس.از قسمت های اکشن بگذیرم برسیم به سه دیالوگ مهم بین و دشمن اقتصادی وین انجایی که می گوید من تقاص گاتهام هستم و ولی ان مردم می گوید تو شر مطلقی بین قبول دارد که شر است ولی می گوید من شر لازم هستم.گول بازی با کلمات را نخورید همش برای پنهان کردن این موضوع است او بدنبال همان چیزی است که راس الغول بود. شر در هیچ اندازه ای لازم نیست بخصوص شخصی مثل بین که به راحتی هرچه تمام ادم می کشد و برایش زندگی دیگران ارزش ندارد.او ابتدا برای شروع نقشه اش به اقتصاد حمله می کند درست همان کاری که امریکا می کند تحریمت می کتد وقتی گیج سرمایه ات هستی ضربه ی اخر را بهت می زند بدون اینکه بدانی چرا و چه دلیل باعث نابودی تو شده است.

 

...

یک رابطه با شیطان که وین در شب بارانی دارد. سپس مبارزه با خدمتکار شیطان در فاضلاب که منجر به شکست و افتادن در گودال شکست می شود . باید کمی در موردش صحبت کنم.ایا اساسا چنین زندانی وجود داشته یا نه خبری ندارم ولی بسیار جالب است این گودال برای من چون اینجا همان نقطه ای است که وین و بتمن دو باره به نزد یک دیگر بر می گردن .زمانی که هیچ امید دیگر وجود ندارد.دیگر قرار نیست پول و ثروت وین به کار بیایید دیگر قرار نیست قدرت و و توانایی های بتمن بدر بخورد فقط این دو هستند  و فقط یک دیگر را دارند بدون هیچ کمک خارجی .در یک گودال و نگاهی به اسمانی که هرشب بالا می اید. و صبح نور درونش می تاباند.در این گودال امید انسان ها را می کشد .ان ها راه ازادی را می بینند درست بالای سرشان است امید دارند که روزی از ان جا خارج می شوند اما از ان سو می دانند که این امید ان ها را به هیچ جا نخواهد برد و قرار است در همین زندان بپوسند.همین پارادوکس است که زندانیان را در این گودال و زندان سر باز نگه داشته است.این تناقص ان ها را می خورد و تا اخر عمرشان در این گودال می پوسند و به این فکر می کنند که روزی فرار می کنند ولی می دانند که این غیر ممکن است.امید در تمام قسمت ها وجودشان می جوشید می دانند در زندان و قفس هستند اما بدنبال ذخیره چیزهای عادی برای بعد از خروجشان تلاش می کنند.زمانی که بروس از ان ها می خواهد تا او را بکشند می گویند ان ها پول به من می دهند تا  تو را زنده نگه دارم.این همان تناقص مورد بحث است برای چیزی تلاش می کنند که اساس قرار نیست اتفاق بی افتد.

یک نکته ی دیگر که باید در موردش بحث شود اینجا نقطه ای است که بازهم وین و بتمن  به یک دیگر پیوند می خورند. ولی نه مثل دفعه ی قبل همه چیز به نفع یک شخصیت بلکه دو شخصیت برای یک هدف به طور هماهنگ و مساوی تلاش می کنند.این جا نقطه ای است که وین می فهمد که دیگر قرار نیست پول ثروتش به دادش برسد.بتمن متوجه میشود از زور و بازویش دیگری کاری بر نمی اید.ودر ست در همین لحظات تاریک است که هردو شخصیت می فهمند هر دو یک دیگر را دارند.نقطه عطف داستان شکستی که سراغاز کشف دیگر درون شخصیت اصلی است.رنگ های قبلی دوباره قصد برگشت دارند او دوباره از خفاش می ترسد ان جایی که می خواهد بدون طناب به بالای گودال برود با تهاجم خفاش روبرو می شود بازهم از ترس روی زمین می نشیند.ترس از مرگ چیزی است که دوباره تمام وجودش را فتح کرده و به سلطه در اورده است.دوباره او باید سفری برای کشف خودش طی کند.جایی که بین تمام پلیس های شهر را به بند می اندازد زندانیان را ازاد می کند و شهردار را ترور می کند.و همه چیز بر وقف مراد و پیروزی بین است ان طرف بتمن تلاش می کند دوباره راه رفتن را یاد بگیرد و سعی می کند دو باره را رفتن را بی اموزد.

یاد یک سخنرانی از انتونی رابینز افتادم او می گفت اگر می خواهی جزیره را فتح کنی قایق را بسوزان چون تا زمانی که قایق را داری همه ی تلاش خود را برفتح جزیره نمی کنی.دوستان کلید ارادست تا زمانی که ما با ترس هایمان بروی اراده چنبره می زنیم اجازه ی شکوفا شدن ان را نمی دهیم ان را خفه می کنیم.اجازه نفس کشیدن را به اراده نمی دهیم اما درست زمانی که بند از اراده برداشته شود معجزه را با چشم خود می بینیم.بیایید کمی با داستان دختر راس الغول برگردیم و ان را کمی مرور کنیم دختری که به تعبیر فیلم در جهنم زاده شده است.درد و غم هایش او را صیقل داده تا برای رسیدن به نقطه ی اخر هر کاری بکند.اما قایق هنوز با اوست به همین علت او نمی تواند خودش را نجات دهد قایق او مادرش اس که پناهی امن برایش است تا زمانی که مادرش از اوحفاظت می کند دیگر چه ترسی وجود دارد.  درست زمانی که مادری دیگر در کار نیست و بند از اراده کنده شده دختر خود را ازاد می کند .کار ی که مردان بزرگ تر از او از انجامش وا مانده هستند.در داستان بتمن هم این بار قایق ان طناب است چند باری با طناب تلاش می کند اثر بخش نیست هر بار با شکست مواجه می شود.اما بار اخر بند از اراده می کند با مرگ رو برو می شود.همان چیزی که در گفتگو با یک زندانی گفته بود از ان می ترسد و برای فتح قلعه ی ناامید دندان به هم می ساید.به پله ی اخر می رسد جایی که از فتحش عاجز است.اینبار فریاد مردان در زیر پایش رنگ بوی دیگر می دهد.انگار ان ها هم متوجه شده اند که پیروزی و ازادی نزدیک است.بعد از رو برو شدن با مرگ ودل کندن از قایق و با ترس بعد ی اش یعنی خفاش ها رو برو می شد باز مانند کودکی هایش می ترسد روی زانو می نشیند او یک بار این ترس را شکست داد دوباره می تواند این کا را بکند بر می خیزد با پرشی که به پرواز های بتمن شبیه است خودش را ازاد می کند و به سمت جنگ پایانی می رود. در ادمه فقط جنگ و نبرد اکشن وجود دارد فکر می کنم توانستم اصل مطلب را برایتان ادا کنم.

 

پایان


  • علی خیری

نظرات  (۱)

  • ابوالفضل مهدوی فر
  • به نظر من فیلمی فوق‌العاده و سرشار از هیجان است
    سپاس از شما :)
    پاسخ:
    سلام ممنون از نظرتون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی