نقد فیلم

طبقه بندی موضوعی

نقد فیلم هفت سامورایی

دوشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۲۸ ب.ظ
بسم الله النور


فیلم با صدای سم ستوران از دور شروع می شود.کادر لانگ حرکت عده ای را به سویی نشان می دهد.دسته ای از راهزنان از بالا تپه ای به دهکده ای کوچک می نگرند و در مورد اینکه پاییز بعدی به روستا حمله کنند تصمیم می گیرند.سپس بر می گردند اما دوربین همان قاب خود را حفظ می کند و با حرکتی ارام حرکته دسته ای چوب را نمایش می دهد مردی سر بلند می کند قطعا یکی از اهالی روستا است.از صورت ترسیده اش می شود فهمید که تجربه حمله قبلی راهزنان را خوب بخاطر دارد به سمت دهکده می رود.کات

حالا اینکه چطور راهزنان، چطور نفهمیدن فردی درست زیرپایشان در حال گوش کردن حرف هایشان است خودش جای شک شبه ایجاد می کند.اما سوال اصلی انجاست که چه دلیلی دارد که راهزنان به بالای دهکده ای بروند که قصد حمله به ان را ندارند.واقعا مسخره نیست انجام چنین کاری وقتی از قبل می دانند روستاییان را خودشان مدتی قبل تاراج  کردند و ان ها چیزها ندارند که دزدیده شود بروند به روستا بعد بگویند پاییز بعدی بر می گردیم و قش قش بخندند واقعا تعجب اورست‌.

ادامه..


اهالی روستا دیگر خبر دار شدند توسط همان فرد نجار یا الوار کش یا هرچیزی دیگری که راهزنان قصد دارند به ان ها حمله کنند.مردم مانند بدبخت های فلک زده بروی خاک افتاده اند و یک حلقه ایجاد کردند و به جای چاره اندیشی گریه می کنند.زنان زجه می زنند و مردان نعره تا اینکه پسری جوان بر می خیزد و نظرش را می گوید که باید چوب جمع کنن و با درست کردن نیزه با راهزنان بنجگند.عده ای قبول ندارند عده ای دیگر هیاهو می کنند تا اینکه نظر بعدی می اید که باید سامورایی استخدام کنیم.اما شک بزرگ این است که ایا درست است اصلا با راهزنان بجنگند.از یکی از سر کردگان گروهای که در زمان برداری امریکا بردگان را فراری می داد یکبار پرسیدند سخت ترین کار برای فراری دادن یک برده چیست خوب به جوابش توجه کنید همین جمله شاه کلید فیلم است که به کمکش می شود کل فیلم را براحتی درک کرد او می گوید؛سخت ترین مرحله فراری دادن یک برده انجاست که به او فهمانی او برده نیست.تمام فیلم را با این زاویه ببیند و با من پیش بیایید.بعد از داد بیداد وجنجال فراوان تصمیم گرفته می شود پیش شخصی به نام پدر بزرگ بروند. کات

حال اینکه این مردمان اگر در بینشان ان پسر جوان از جا بر نمی خواست ایا حتی بفکرشان می رسید برای دفاع از خود تلاش کنند خودش جای سوال است اما نکته ی عجیب این فیلم ان است که این افراد حاضرند به یغما بروند و از گرسنگی بمیرند به جای اینکه در میدان جنگ پیروزمندانه و سر به بالا و در راه دفاع از جان مال ناموس سر بدهند.


ادامه...

از قضا کل اهالی روستا بدور پیر حکیمی جمع می شوند.خوب دقت کنید شریان حماقت را در بین این مردمان خوب استشمام کنید .حتی برای تصمیم گیری برای دفاع از خود هم عاجزند و گوش به دهان پیری  فرتوت و زوار در رفته دارند.پیر مردی با مکسی کمی طولانی و نگاهی اندر سفیهانه نطرات مختلف که در موردشان بحث شد را در ذهن خودش به قلیان در می اورد تا شاید بتواند با تهاتر ان با تجارب قبلی خوب بتواند راهی در پیش این اهالی معیوب بگذارند.بعد پایان فکر پیر مرد هم حرف مرد جوان مبنی بر استخدام سامورایی را تایید می کند . و همان طور که گفتم از روی هوش و ذکاوتش نیست که به این نتیجه برسد بلکه از روی تجربه خودش این را تصدیق می کند.کات

از نظر من یکی از دلایل ارتجاع در دنیای امروز هم همین نوع افراد هستند که بجای از هوش و ذکاوتی که اکثرا فاقد ان هستند از تجارب خود استفاده می کنند از فاجعه تر روحانیون دینی هستند که این ها از تجارب دیگران استفاده می کنند نه چیزهایی که خود به چشم دیده باشند.خوب چه می شود اینکه ارتجاع جامعه را می گیرد.مثلا جامعه ای زنان می توانند ییرون بیایند یا به دانشگاه بروند اما ورزشگاه برای تماشای بازی فوتبال نه اشکال دارد دلیلش چیست .استفاده از تجارب ارتجاعی که در ان تجارب هیچوقت دیده نشده بوده که زنان در. ورزشگاه باشند.

ادامه...

زیاد از بحث دور نشویم اهالی تصمیم می گیرند ارزن بخورند و با وعده برنج در سه وعده بتوانند سامورایی استخدام کنند.به شهر می روند عده ای اما به هر که پیشنهاد برای کمک‌می دهند نمی پذیرد چون پول و افتخاری در این کار نمی بینند.در اصطبل یا رستواران خدا می داند کجا اهالی اتراق دارند با عده ای لات که ان ها را مسخره می کنند.این قسمت فیلم واقعا کسل کنندس کارگردان خودش هم به این موضوع واقف است پس زیاد نمی گذارد مغزهایمان در زیر سکانس های فیلم زنگ بزند و از خستگی از دیدن فیلم دست بردارد.مردی به پیش و عده ای زیاد به پشت او شخصی شروع به تراشیدن سر او می کند.تا اینکه متوجه می شویم باینکار برای ان است که دزدی بچه ای را گروگان گرفته و این شخص می خواهد بچه را نجات دهد خودش را شبیه به یک راهب می کند ک با حمله ور شدن به دزد  بچه را نجات می دهد.اما در این قسمت فیلم شما را نمی دانم ولی من انتظار چیزی عجیب تر داشتم فیلم قصد دارد یکی از شخصیت های اصلی خودش را وارد داستان کند باید کاری حیرت انگیر تر انجام می شد.اگر شخص می خواست به بچه دزد به صورت مستقیم حمله کند چه نیاز بود سرش را بتراشد لباس روحانیت بپوشد این را واقعا نمی توانم قبول کنم .شخص اصلی پیدا شده اهالی همراه با دو نفر دیگر که یکی از ان ها رفتاری به مانند دیوانه های دارد هم با ان ها پشت سر ان شخص می ایند.زیاد طول ندهم اهالی از او می خواهند که مرد از ان ها در مقابل راهزنان دفاع کند.کات


ادامه...

افرادی می ایند و می روند تا اینکه شس  نفر دیگر حاضر می شوند برای کاری بدون پول  و افتخار راهی شوند.هفت نفر با ویژگی های متفاوت مردی باهوش و سن سال دار که فرمانده ای را برعهده دارد.شخصی خندان و بسیار ارام حتی در مواقع جنگ .پسرکی جوان که خودش را مرید استاد. می خواند.مردی از شدت فقر چوب بری می کند و شادترین فرد گروه.مردی به شدت مبارز که با یک ضربه می تواند هر‌که از پا در اورد تعداد کل دیالوگ های فیلم او کمتر دیالوگ های یه سکانس ان مرد دیوانه است که در چند جایی نشان می دهد اتفاقا خیلی هم باهوش است و در جایی باعث کشته شدن دوست خود می شود.دوست قدیمی فرمانده که جنگ هایی زیادی باهم بودند.به طور کل شخصیت پرادازی زیاید برای فیلم نشده و به غیر از ان فرد نامتعادل درون فیلم شخص دیگری در فیلم درست شناسانده نمی شود و انگار شما درون یک برهوت ول می شوید وسط یک داستان که حتی نمی دانید از کجا شروع شده اگر کل قسمت اول فیلم را حذف کنیم و فقط جنگ های فیلم را ببینیم هیچ اتفاق خاصی نمی افتد چون ۲ ساعت ابتدایی فیلم فقط یک داستان درمورد این است که. عده ای می خواهند چند سامورایی استخدام کنند ایا این ارزش دارد که ان را اینهمه کش بدهند ان دو ساعت .شخصیت پردازی ضعیف تنها مشکل این فیلم نیست. ولی قطعا شاخص ترینش است.کات


ادامه..

سامورایی به روستا می رسند یک ذره اینجا بایستید کمی عقب برویم انجایی که مردی موهای دختر خود را از ترس تجاوز کوتاه می کند.ترس از جنگ و عواقبش از خیلی مدت قبل اغاز شده حال اینکه چطور می خواهند به جنگ راهزنان بروند خودش حکایتی است که مولانا هم از حلش عاجز می ماند چه برسد از‌من حقیر اما نگران نباشید کوروساوا قصد دارد به بدترین و ابکی ترین شکل ممکن این مشکل را حل کند با من همراه شوید.سامورایی ها برای کمک از راه رسیدند هفت مرد یا به اذعان خود کارگردان شش مرد و یک دیوانه یا کودک به ده رسیدند برای فدا کردن جانشان ان هم‌برای افرادی که حتی به استقبالشان نمی ایند.به هرکسی بر می خورد .اما سامورایی ها صبور هستند به نزد ریش سفید می رند اینجا مهم نیس حداقل از اینجا من چیزی به یاد ندارم یکی از ان بخش هایی است که نبودش نه تنهای اسیبی به فیلم نمی زنده بلکه برایش خوب هم است.در همین حین صدای زنگلو یا هرچیز دیگری به صدا در می اید.نشان راهزن ها است.سامورایی ها برخلاف استقبال باشکوه در سکوت تمام اهالی بی مهابا به سمت راهزنان حمله می کنند.مردم بیرون امدند و با داد فریاد از سامورایی ها کمک می خواهند همان افرادی که تا چند دقیقه پیش حتی به ان ها خوش امد هم نگفته بودند.اما فریاد کودک همه را میخکوب می کند من نمی دانم چرا همچین شخصی که تمام رفتارش نشات گرفته از دیوانگی است در فیلم باراها به شکل یک عاقل در بیایید حالا کارگردان صلاح دانسته که اینطور باشد با دیده ی تمسخر به مردم روستا نگاه می کند و ان ها را مسخره می کند .کات


ادامه...

هفت سامورایی در خانه ای اسکان داده می شوند و ان ها شروع به راهایی برای دفاع از روستا و اماده کردن روستاییان برای جنگ تلاش می کنند.واقعا این قسمت فیلم انقدر حوصله سر بر است که به شما می گویم اگر بیست دیقه فیلم را جلو ببرید چیزی از دست نمی دهید.به غیر اینکه ان پسر جوان دنبال همان دختری که موهایش شبیه به پسران است می کند و در زمانی که باهم گلاویز می شوند  متوجه سینه برامد می شود و دوهزاریش می افتد ان دختر است نه پسر.نگاهای شرم الودش نشان می دهد پسرو باکره است و همان طور که استاد برای چند بار در فیلم می گوید خیلی بچه است.به پیرزنی کمک می کنند تا بتواند زندگی خود را ادامه دهد با کودکان خوب هستند تا اعتماد روستاییان بیشتر شود.در چیدن برنج کمک می کنند تا حسن نیت خود را نشان دهند اما این ها چطور می تواند از یک عده روستایی احمق که حتی نمی توانند برای زنده ماندن از خود کاری کنند یک دفعه لشگری شجاع می سازد برای جنگ.در این بین مشخص می شود مرد دیوانه خودش یک کشاورز زاده بوده که توسط راهزن ها در کودکی یتیم شده است و دلیل دیوانگی و جعل شخصیتش هم همین است که او حتی خودش هم نمی داند کیست.اکیرا شاید سعی دارد بگوید افرادی که خود را نمی شناسند همانند یه کودک احمق با رفتار های دیوانه وار هستند.که اگر این باشد پس می بایست سعی خودش را برای جلوه ی این ایده اش بیشتر می کرد.کات

حالا نمی خواهم بگویم فیلم واقعا بدی است ولی انچیزی های که در موردش می گویند بعضی افراد این فیلم بهترین تاریخ می دانند می خواهم بگویم انقدر ها هم خوب نیست.واقعا کمی فکر کنید اگر کل این قسمت هایی که در بالا گفتم حدف شود و من شروع کنم و  از اینجا که شروع جنگ است بگویم خودتان ببینید اصلا کمبودی احساس می کنید انگار نه انگار اب از اب تکان نمی خورد یعنی ۲ ساعت از این فیلم سه ساعته اضافی است قسمت جنگش هم کشتار زد خورد است که باید قبول کرد با تجهیزات ان زمان نمی شد بهتر ساخت اما به غیر از خود جنگ چند نکته دارد که به طور خلاصه می گویم اولین ان است که پسرک پاک سامورایی ما با اصرار های فراوان دخترش معشوقش اخر وا می دهد و حاضر به هم خوابگی با او می شود.البته لباس های تنشان نوع رفتارشان موهای مرتب سرشان نشان از یک فعالیت نمی دهد با همان تیپ و ظاهری که وارد خانه شدند با همان شکل قیافه خارج می شوند.تنها نکته انجاست که پسر معصوم داستان معصومیت خود را در جنگ از دست می دهد .هم خوابگی با زنی که همسرش نیس معصومیت او را نمی گیرد بلکه جنگ است که این کار را می کند دلیلش هم ان دیالوگ سامورایی است که می گوید بعضی ها قبل از جنگ نیاز به اغوش یک زن را حس می کنند.نکته دوم کشته شدن چهار سامورایی است .اول ان شخص شاد خندان که با یک هول کوچک در زمان پاتک به  استراحتگاه راهزنان می میرد به همین سادگی حتی داستان به او اجازه نمی دهد که مقامش در ذهن ما بالاتر از یک چوب شکن برود.زن ان پسر جوان که پیشنهاد دفاع از روستا را داده بود در پیش راهزنان است و همسر او را به فاحشگی گرفتند با دیدن زنش به سمت او می رود اما همسر خود را به درون اتش می اندازد و همین دلیل بر مرگ یک سامورایی است.من چیز نمی گویم خودتان از دور بیایید  ببینید کنار من بشینید بله درست سمت راستم و فکر کنید واقعا دوستم یا شایدم خواهرم مسخره نیس شخصی که با یک ضربه چوبی به‌کلفتی گرندن یک خر را می شکند با یک هول ساده بمیرد.سامورایی بعدی اگر اشتباه نکنم ان دومین فرد خوش خنده است .تنها چیزی که از مرگش ما می دانیم این است که صدای تیری می اید جنگ است همیشه در طول جنگ صدای تیر می اید چه می شود یک دفعه فرمانده از جایش کنده می شود و به سمت دروازه شمالی می رود نکند به او وحی شده که بعد از شلیک یه گلوله اتفاق بدی افتاده است اگر اینطور است پس این سخص طعنه به پیامبران می زند ولی بدور از شوخی چه می شود که بعد از شنیدن صدای یک تیر همه به سمت دروازه شمالی می دوند جنگ است دیگر با هر صدای تیر مگر اتفاقی قرار است بیافتد.بله به سمت افرار می رسند و دومین سامورایی مرده فکر کنم کوروساوا با افراد خندان مشکل دارد زیرا هر دوشخص شاد را از بین می برد.اما فیلم به طور کامل و قطعی نمی گوید چه چیزی دلیل مرگ سامورایی دوم است.سامورایی سوم مردی به شدت باهوش اروم و شخصی که هیچ چیز از او نمی دانیم همه شخصیت بعد جلوه گری شده اما این شخصیت دیگر فاجعه است من که چیزی از گذشته او نفهمیدم .او باتیری کشته می شود .و شخصیت مورد علاقه ی من ان سامورایی دیوانه نیز با تیری کشته می شود اما قبل از مرگش فرمانده راهزنان و اخرین نفر باقی مانده از دشمنان را می کشد و خودش به زمین می افتد.چیز جالب این است که او با یک تیر در شکمش همان گونه قدم از قدم بر می دارد که در زمان مستی او را دیده دیم این شباهت خیلی بامزه است.اما دلیل این اینکه انقد اصرار دارد فرمانده را خودش بکشد شاید خنک و ارام کردن دل خودش است شاید خودش را در مرگ سامورایی دوم مقصر می داند.ولی کارش را انجام می هد و مرگ تمام.نکته ی سوم جنگ تمام شده دوربین پرچم برافراشته را نشان می دهد و با قاب دوربین می گوید برخلاف انچه که سامورایی ها می پنداشتن ان ها غرق در افتخار شدند.دوربین رقص پرچم را در زیر اواز باد به تصویر می کشد.بعد نشاهای برنج روی اوای اهنگ کشاورزان به ترقص می پردازند.فرمانده خیر به این داستان است می گوید؛برنده واقعی  این جنگ کشاورز ها بودند.  نه ما و دروبین ۳ سامورایی که در یر تپه ای که روی ان قبر ۴ سامورایی دیگر است را به تصویر می کشد.حالا این حرف ایهام دارد.ایا منطورش این است که برنده ی این جنگ کشاورزان مکار حیله گری هستند که اموال خود را پنهان می کنند و به وقت نیاز ان ها را نشان می دهند و برای نجات خودشان توانستند ۷ سامورایی را با دادن برنج فدایی خود کنند.با منطورش به همان دیالوگ فرمانده بر می گردد که به به دوستش می گوید ؛بازهم ما دوتا ماندیم و بقیه مردن.این ایده محکم تر است چون بعد از دیالوگ برندهای واقعی کشاورزان هستند قبر های سامورایی ها که غرق در افتخار هستند به تصویر کشیده می شود.و فرمانده به گونه ای خودش را لعن می کند چرا اوهم این افتخار یعنی مرگ و فرار این دنیا را بدست نیاورده.مثل چیزهای دیگر مجهول این فیلم این قسمت هم نمی شود چیز زیادی در‌موردش گفت.به طور کل این چیزی بود که من از این فیلم دیدم امیدوارو خوشتان امده باشد.منتظر نظراتتان در مورد این نقد مروری و برخی دیگر از نقد های تحلیل خودم هستم




  • علی خیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی