نقد فیلم

طبقه بندی موضوعی

نقد فیلم کتاب سبز

دوشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۱۹ ب.ظ
به نام خدا


نظر کلی
این فیلم مانند فریاد های بلند و تن فرسای، چند اندکی اخیر سینمای اسکار است.دسته ای از مرام فیلم های بهلول گونه ی امریکایی که برای به نسیان سپردن اشتباهات گذشته برای خود فیلم فروشی ساخته شده.دسته ای بلبل دروبین نیش مارگونه ی معرکه ی هالیوود را گرفته اند و از لسان غیب خوش تر می نوازند نواهای خاصی از برهان و عقل و ادمی را.تن اسای مرکزی هیاهوی حال حاضر جامعه غرب برای به اهتزاز در اوردن نفرین بعدی خود سینما را وجه المسامعه قراد دادن و گریبان این ضیعف ترین موجودات یعنی هنر را گرفته و برای دراویش نمایان کردن خود سعی در خود اظهاری و رای انگاری دارند.مشتی سوت کور و نافهم خارج از هنر با چند قالب و تنی چند رخ سرخ های روبروی دوربین کج اندیشی گذشته خود را سعی در پاک کردن دارند و از برای حفظ قیومیت خود سخت از این هنر بدشانس استفاده می کنند.بعد از مونلایت ،کارول،کال می باب یور نِیم..اینبار پلیدی دیگر سعی در رخ پنداری دارد‌سیاه پوستی همجنس گرا با یک ایتالیایی_ امریکایی در تمام طول فیلم در جلوی دیدگان بیننده رژه می روند.تا ابدیت مبارزه با رنگین پوستان و هم جنس گرایان را اتمام شده بنامد .مشکل من با این موضوعات نیست بلکه در این سر مگو نهفته است که من ذاتا با جایزه گرفتن فیلم های تیریبونی مشکل داشته و دارم.

شروع نقد

در ابتدای سخن باید این کلام را به کار برم که از نطر من فیلم از زمان ۳۳؛۱ تازه شروع می شود و اگر کل اوایل فیلم حدف شود یک فیلم کوتای بهتری نسبت به این دروایش نمای متظاهر گونه می دیدیم.


فیلم درون بک کاباره شروع می شود.از همان ابتدای کارگردان سعی در بردن نام هایی می کند که شاید نامش فراموش شده است مانند همان خواننده ای که در کاباره می خواند یا نام بردم چند ارتیست دیگر که دیگو مورتنسن برای مهارشالا نام می برد.سپس پیرمردی کلاه خود را با مقداری پول به زن خدمتکار می دهد و از او می خواهد مانند جانش از ان مراقبت کند.ویگو از زن می خواهد ان کلاه را به او بدهد سپس دعوای درون بار و دخالت مورتنسن و فریاد های ان پیرمرد در ادامه بروی خدمتکار زن که چرا کلاه من را گم کردید.یک سوال اینجا مطرح است چرا زن وقتی زیر فشار فریاد و نعرهای یک شخص مهم قرار می گیرد نمی گوید که کلاه را چه شخصی از او گرفته شاید او عزت خود را به فریاد نمی بازد اری در همین خیال باشید شخصی که حاضر است در کاباره کار کند مشخص است انقدر زندگی سختی دارد که دوست نداشته باشد شغل خود را انهم برای شخصی که فقط همکارش است از دست بدهد چه رسد برای او سپر بلا نیز شود مضحک نیست این فیلم دریایی از این نوع سیرک های فعال است.بهتر صاحبان اثر این فیلم سیرک سبز می نمامیدن باز می شد برویش استقامت کرد.در کل طول فیلم به ساعت خود نگاه می کردم که چه زمانی قرار است این سیرک به پایان رسد.

ادامه...
بار بسته می شود برای تعمیرات البته پلان قبلی فریاد همان شخص متضرر برای کلاه است که می گوید من این بار را خراب می کنم.فیلم برای ما مشخص نمی کند ایا واقعا بار بسته شده یا برای فریاد های ان مرد بوده .خلاصه ویگو بعد چند دیالوگ گویی با دوستانش می رود که صاحب کار خود را برساند.سپی با به خانه می رود شیر می خورد بچه هایش را قبل از اینکه بخوابد می بوسد که نشانه ای از خانواده دوستیش است سپس به تخت مشترک خود با همسرش می رود و خواب.به انجا می رویم‌که او کلاه را به ان مرد پس می دهد پولی می گیرد.اگر این فیلم را دیدید کمی فکر کنید اگر تمام این چیزهایی گفتم به غیر از ان بخش خانه و اینکه او در بار کار می کند حذف شود فرقی به حال فیلم می کند.کل جریان کلاه و ان دعوای مسخره بیرون بار ان خواننده ی رژلب زده به لپ خود را اگر کلا حدف کنیم لطف در مورد این فیلم مستحق کمک کرده ایم.تنها چیز قابل دفاع این فیلم کادر های مناسبش است.البته می شود گفت که شاید مرد بخاطر اینکه پولی به جیب بزند ان کلاه را پنهان کرده است چون که او شخصی خانواده دوست است که حاضرست برای خانوده اش ۲۶ همبرگر بخورد یا به یک سفر دوماه برود ولی اینها نمی تواند مرا قانع کند که چرا ان زد ویگو را نفروخت.

ادامه...
مرد بیکار است در خانه خواب است از سر صدای چند مرد در خانه اش که انگار از خانواده هستند بیدار می شود.بعد از کمی خوش بش می گوید شما اینجا چه می کنید.مردی نشان می دهد می خواستی دخترم زمانی که تو خوابی در این وضعیت تنها باشد.سپس دو مرد سیاه پوست تعمیر کار در اشپز خانه همراه همسر خود می بیند.مردی نژاد پرست که درطی زمان پی به اشتباه خود می برد په سناریویه ی نابی تا به حال فیلم با این موضوع کار نشده. البته غیر چند ده فیلم دیگر که در همین سبک ساخته شده .دو سیاه پوست نوشیدنی می خورند همسر او ان ها را با احترام بسیار والا به خارج از خانه دعوت می کند.او به اشپزش خانه رفته و لیوان ها را به سطل اشغال می اندازد. باید گفت او حتی پا از نژاد پرستی فراتر نهاده و سیاه پوستان را نجس می داند که حتی لیوان لب خورده ی انها با اب هم پاک نمی شوند و ان لیوان ها به اشغال هایی تبدیل شدند که جایشان در سطل زبالست.این نوع اشخاص به نوع و شکل های گوناگون به تعداد زیاد داده شده من نمی دانم چرا باید به این سناریو که تابحال چندین بار ار رویش فیلم ساخته شده جایزه به این با ارزشی داد.

ادامه...
مرد بیکار است به دنبال کار می گردد تا اینکه شغل به اد پیشنهاد می شود.او به سالنی می رود سپس او را به بالای ان سالن راهنمایی کرده.دو پیرمرد هم برای همان شغل رانندگی در حال رزومه پر کردن هستند.که مردی هندی وارد می شود فرمی به مرد می دهد تا درون اتاق بروید جلو .اتاق پر است از وسایل عجیب مرا یاد اتاق دامبلدور در هری پاتر می اندازد که پر بود از وسایل عجیب غریب که اکثرا کابردشان نامشخص بود.سپس سیاه پوستی با لباسی هندی یا لباس مرتاز ها من درست متوجه نشدن ولی فکنم همان لباس مرتازها درست است وارد کادر می شود خوش امد بگویید به ماهارشالا علی خندان به تخت پادشاهیی خود تکیه می زند.مردی سفید پوست اولین بار است که در بالای برج ربانی که همان طبقه ی بالای یک سالن بزرگ باشد پایین از یک سیاه پوست که بالای تختی نشسته باید بنشیند.اما اثری از نژاد پرستی دیده نمی شود مثل اینکه بیکاری سخت او را براشفته کرده و نمی خواهد کارش را از دست دهد.در مرود حقوق ماهیانه و اینکه باید او چه کند حرف می زند.بدلیل اینکه دوست ندارد جوراب یک سیاه پوست را بشورد قید کار می زند و خارج می شود.اما مشخص است این پایان ماجرا نیست .منیجرهای دکتر به ویگو پولی می دهند و او راهی می شود

ادامه...
ماهار شالای اصلا مانند دیگر سیاه پوستان نیست بسیار شیک پوش و خوشتیب و با رفتاری کاملا در خور یک نوازنده ی تراز بالا.وقتی می نشیند روی پایش پتو می اندازند.بسیار متشخص رفتار می کند با اینها از نژاد پرستی دیگو خبری نیست کلا مثل اینکه خود کارگردان هم نمی داند دارد که می کند ان مردی که سیاهان را نجست دانسته چطور قبول می کند راننده یک سیاه باشد .البته گفتم در این فیلم سیرک محور نباید زیاد خود را غرق کنیم.والقصه..درون ماشین ویگو بطور مداوم غذا می خورد و سیگار می کشد .تا دقیقه ۳۳؛۱ مردی سیگار می کشد غذا می خورد ان شخص دیگر ساز می ند تشویق می شود مشروب می خورد و همین یک ساعت ادامه دارد.یکی انقدر سوار ندارد تا نامه برای همسرش بنویسد طرف دیگر به او کمک می کند.سیاه پوست به مشروب خانه ی سفیدان می رود ویگو نجاتش می دهد.ویگو پول و شرایط سفر خوب را از طریق تامین مالی سیاه پوست می بییند.سفید پوست ماهار شالا را زمانی که می خواسته به یک مرد دیگر هم خوابگی کند و دستگیر شود نجات می دهد.یکی عصبانی می شود به دهان افسری مشت می زند شخص دیگر با برادرد کندی تماس می گیرد تا ازاد شوند.همین این فیلم تا رسیدن به زمان خارج شدن از پاسگاه پلیس است.

...
در زمانیی که از دست پلیس ها خلاصی می یابند.دعوایشان بالا می گیرد.تا انجا که علی عصبانی شده تمام حساسیت های خود در مورد شیک بودنش را فراموش می کند و از ما شین و مامن امن پتوی خود فرار‌می کند و زیر شلیک های باران می گوید.منو سفید پوست نیستم سیاه پوستا هم قبولم نمی کنن پس من چی هستم.کل منطق فیلم در همین جا نهفته است.افرادی در جهان هستند نه زنگی و نه رومی همین برایشان تنهایی و غم وفراق و ترس به بار می اود شاید اگر با حکمت بیشتری به اطراف خود بنگرید اینک این افراد را شماهم در ببینید.مردی که در جامعه ی سفیدان نجس دیده می شود و تا زمانی که وسیله خوشی حس با فرهنگ بودن را برایشان زنده نگاه می دارد برایش کل می کشند و هورا اما همان شخص اگر از صحنه پایین بیاید نمی تواند از دستشویی سفیدان استفاده کند.کت شلوار سفیدان را تن بزند برایش احترام حتی قائل نیستند که در جایی که قرار چند ساعت دیگر دورنش اجرا کند غذا بخورد.این همان جایی است که انسان ها شخصی را برای خونش می خواهند نه خودش تا جایی که خونت رنگین تر از دیگران است می توانی قطعات فاخر بنوازی برایت احترام قائلند اما زمانی که مانند همه دیگران لباس می پوشی و می خواهی غذا بخوری دریگر در داخل ادم نیستی حتی شوفرت یا اعضای بندت می توانند در انجا غذا بخورند و ارزشان بخاطر رنگ بوستشان از تو بیشتر است اما زمانی که می خواهی بنوازی تو معرکه ای نابغه ای مدارکت را جار می زنند دانشت را به رخ می کشند اما همش برای زمانی است که روی سن هستی.یاد ان داستاد مشهور افتادم که عالمی را برای ه درون مجلسی برای نداشتن لباسی مناسب راه نداند اما فردا همان شخص را که اینبار با لباسی فاخر خود را پوشانده با منزلت به درون مهمانی راه دادن.او به مای اینکه خودش غذا بخورد از لباسش می خواست که غذا بخورد .این درست همان کاری است که در اخر شب اجرا مرد سیاه پوست داستان انجامش می دهد.
....

یک چیزی در این بین یادم امد حیف بود از ان نگویم و ان دیالوگ فوق العاده ی ویگو است که می گوید خیلی ها برای اینکه قدم اول را بر ندارن تنها هستند.اگر کمی به اطراف نگاه کنیم می بینیم که این جمله چقدر درست است.همان طور که گفتم ایکاش تدوین گر این فیلم نیم ساعت تا چهل پنج دقیقه ی این فیلم را حذف می کرد با یک فیلم متعارف خوب روبرو می شدیم.

...

داستان روبه اتمام است اخرین اجرا بدلیل اینکه ویگو از علی می خواهد که اجرا نکند در عوض به یک بار سیاه پوستان می رود.یک نکته نهفته در این فیلم انجاست که هر جایی که ویگو می تواند برود علی نمی تواند چون ورود سیاهان ممنوع است اما تمام مکان های که سیاه پوستان انجا پاتوق می کنن می تواند وارد شود به سرگرمی زندگی خود بپردازد تضاد جالبی خودش را در این فیلم نشان می دهد.ویگو و علی وارد بار سیاهان می شود.مشروب و غذا سفارش می دهند مشغول می شوند.مسئول بار دختری سیاه است ویگو می گوید این مرد سیاه بهترین پیانیست حال حاضر جهان است.علی پشت پیانو می شود و یک قطعه می نوازد بعد از اتمام موزیک همه ی بار شروع به جیغ هورا می کنند.علی برای یک بار هم شده خودش را عضو گروهی می بیند او پذیرفته شده در بین دسته ای همرنگ خودش نه برای اینکه خوب می نوازد نه برای اینکه پیانیست خوبی است بلکه بخاطر اینکه مردی سیاه می تواند بنوازد برای هم جنس های خودش اینبار بعد از اتمام اهنگ او نه تنها تشویق شد بلکه دیگر نوازنده ها هم به او می پیوندد نوزیک شروع نواختن می کنند همه به وسط می ایند به رقص می پردازند.بعد از خروج از بار برای اولین بار در این فیلم است علی بیشتر از اجرای خودش از کار خودش راضی است به طوری که می گوید حاضر ماهی یک بار این کار را انجام دهد.

...

در انتها تیز علی به جمع خانواده ی ویگو می پیوندد و خودش را خارج شده از بند تنهایی می بیند.

کلام اخر
چند سالی می شود سینمای هالیوود رو به ابرقهرمانان مارول رفته تنها دژ روبروی این نوع فیلم ها اثاری است که سالیانه در اسکار به نمایش در می اید که خوشبختانه این هم در سال های اخیر فقط مشتی فیلم های در دفاع از همجنس گرایی جوایز را درو می کنند فارق از همه ی تکنینک های فیلم سازی به طور کل من با اینگونه موضوعات مشکلی ندارم اما سینما برای من جایی برای اظهار نظر نیست جایی برای فروش در گیشه نیست سینما سینما است هنرست .نباید وجه المسامعه اهداف دور از هنر دیگر قرار بگیرد.

  • علی خیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی