نقد فیلم

طبقه بندی موضوعی

نقد فیلم ظهور یک ستاره

دوشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۴۰ ق.ظ
نظر کلی
[ ] فیلمی ساخته شده از مجموعه ی ویدئو کلیپ های مختلف در سر تا سر فیلم اگر تولد یک ستاره را فیلم محسوب کنیم پس هرکسی می تواند برای خودش فیلمی بسازد.کافیست یک خواننده و یک بازیگر مشهور را در گروه پرسوناژ های خود راه بدهید و همه چیز را به ان ها بسپارید.از ان فاجعه تر نداشتن هیچ مطلبی در این فیلم برای عرضه است.در کل فیلم ما موزیک ویدئو می بینیم یا هم خوابگی های دو شخصیت اصلی فیلم در مقاطع و مکان های مختلف واقعا برای من جای تعجب است چطور از سینمای کلاسیک درخشان امریکا به این سینمای منفجر این روزهای هالیوود رسیده ایم.در این فیلم مانند گرین بوک عده ای همجنس گرا در فیلم وجود دارد.مثل اینکه کارگردان های مختلف این را به خوبی یاد گرفتند برای کسب عنوانی در اسکار کافیست مطلبی در مورد سیاه پوستان یا همجنس گرایان یا تلفیقی از هردوی ان ها را داشته باشد و با خیال راحت می تواند روی حداقل دو اسکار برای فیلمشان حساب کند.فاجعه ی که هر سال در حال بیشتر شدن است.و مشخص نیست قرار است تا کجا ادامه پیدا کند.در زمانی که سینمای مارول کمر همت برای ازبین بردن هنر هفتم بسته و بیقرار رای به سلطه در اوردن سینما داده تنها دژ باقی مانده در مقابل ان سینمای واقعی است که ان هم به مرور در حال گیشه ای و مراسمی شدن است.ریسک از سینمای جهان در حال برچیده شدن است.همه سعی می کنن از مسیری که قبلا جوابش را داده است بروند و نواوری دیگر جایی در این سینما ندارد.به مرور همین اخرین دژ هم انقدر مراسمی می شود که هیچ چیز به نام فیلم در جهان ساخته نشود و ما به ناچار باید برویم و فیلم های امثال تارکفسکی را هزاران بار ببینیم در انتطار یک شخص جدید برای ساختن فیلم به معنای واقعی.امیدوارم کار به انجا نرسد اما روند سینمای جهانی به سمت سوی مرگ هنر می رود و اینطور بنظر می رسد پول و جایزه جای ارزش های هنری را خواهد گرفت.

مقدمه

یکی از چیزهایی که در این فیلم به درستی در اخر به ان اشاره نمی شود و نمی توان فهمید که ستاره ی که زاده می شود کیست.ایا لیدی گاگاست که با کمک همسر خود به یک شخصیت مشهور تبدیل می شود.یا بردلی کوپر که بعد از مرگش ارجاع می دهم به صحبت های برادر او برای همسرش که می‌گوید همه بازهم دارند اهنگ های او را می خوانند و گوش می دهند.یا منظور ظهور هر کدام از این دو نفر به صورت جداگانه است.گمان من بر این است که منظور از ستاره ی زاده شده هر دونفر هستند.در اوایل فیلم است زمانی که لیدی گاگا بعد از خارج شدن از محل کارش برای خود می خواند و راه می رود در همان زمان یک ستاره زداه شده بروی تصویر حک می شود که یعنی ستاره ی مورد نطر فیلم اوست اما عجله نکنید.نکته ای که من می خواهم به ان اشاره کنم ان است که زمانی که برادر بردلی کوپر بعد از مرگ برادرش به نزد زن برادرش می رود می گوید همه دوباره دارند اهنگ های او را می خوانند و گوش می دهند و به غیر ازان در اخرین اجرای لیدی گاگا در فیلم زمانی که افراد زیادی برای تجلیل از بردلی جمع شده اند خودش را الی مین می نامد که نام همسرش است این من را به این وا می دارد که شاید منظور از ستاره ی زاده شده هردوی ان ها است.

شروع
فیلم با تشویق هایی شروع می شود مردی در حال خوردن مشروب است بعد از خوردن چند قلاچ به بالای صحنه می رود موزیکی می نوازد و تمام.در ابتدا من گمان کردم که مشروب خوردن او دلیلش افسردگیش است اما در ادامه زمانی که با لیدی گاگا رفیق می شود و با او ازدواج می کند نشان می دهد او یک معتاد و دائم الخمر است.اما زمانی که به برادرش می گوید تو قهرمان من بودی نه پدر نشانه هایی از افسردگی را بروز می دهد.به طور کل من دلیل دائم الخمر بودن بردلی در فیلم را افسردگیش می دانم که منشا ان است که او یک الگوی به نام برادرش دارد.اما خیلی با او فاصله دارد همین با عث خود تخریبی در او می شود و سعی می کند این را فراموش کند با قهرمان زندگی خود یعنی برادرش خیلی فاصله دارد.


ادامه‌..
سپس مانند تمام فیلم های این دوران فیلم به همجنس گرا ها متصل می شود او به باری می رود که بار گی ها است.قبل از ورود به انجا با راننده خود بحث می کند که ایا باری را این اطراف می شناسد یا نه هم خود بردلی و هم راننده اش هیچ باری را نمی شناسند در ان اطراف به همین علت او ناچار که چه عرض کنم می رود به بار گی ها حالا یک سوال پیش می اید.زمانی که با لیدی گاگا قرار می گذراد به یک بار پلیس های می رود و می گوید چون اینجا برای پلیس هاست پس همه شب بازست.او که قبل از ان هیج باری را به گفته ی خود و راننده اش ان اطراف نمی شناخت چه می شود در یک ان نکند معجزه ای اتفاق می افتد که ما متوجه اش نمی شویم فکنم خداوند به او وحی می کند که یک بار برای پلیس ها ان اطراف است که تمام شب باز است.اگر وحی از جانب خدا نبوده پس از کجا این مکان را می شناخته و از کجا امار ساعت کاریش را داشته اگر کار خدا نبوده پس یک حفره ی خنده دار در فیلنامه این فیلم داریم.

ادامه...
او توسط یه نفر که او را شناخته به داخل بار می رود.سپس لیدی گاگا می اید یک اجرای موزیک می کند.من گمان می کنم اولین جرقه ی عشق همان جا زده شد اگر نه بعد از این که دست گاگا را با نخود بست و لیدی برایش خواند حس عشق در قلب هردو ایجاد شده ولی به وجود امدن هر حسی همان شب اول دیدارشان است که از عجله ی عوامل فیلم ساز برای رسیدن به متن اصلی فیلم اشاره دارد.بردلی به پشت صحنه می رود قرار می گذارد و توضیخاتی که برای ان شب دادم.یکی از مطالب جالب فیلم و یکی از دلایلی که من به شخصه برای لیدی گاگا احترام قائلم در مورد قدرت موزیک او چیزی نمی دانم چون سواد موسیقایی ندارم اما به طور کل شخصیت این زن که حتی خال های روی صورتش را هم برنداشته چه رسد به عمل دماغش برای من بسیار لذت بخش است .اگر هم خوب دقت کنید افراد بسیار موفق در کارشان همیشه اعتماد و اتکا به نفس بالایی داشتند جوزف موریسون پولدار ترین مرد جهان با کله ی تیغ زده و تاس به زندگی خود می پردازد.بیل گیتس لباس هایی می پوشد که خیلی از ما حاضر نیستیم با ان به سرکوچه برویم .باید متوجه باشیم که این افراد خسیس نیستن برای خرج پول خود بلکه ان ها همیشه از خودشان راضین و این اولین نکته برای پیشرفت است.که انسان قبول کند همین الان هم فوق العاده وحیرت انگیز است .پافشاری کارگردان روی دماغ لیدی گاگا اثبات همین مدعای من است.که فیلم نامه نویس سعی در گفتن همین حقایق فقط و فقط با رژه رفتن بروی دماغ لیدی گاگا است.این فرق فیلم با تمام هنر های دیگر است که با نشان دادن یک دماغ بزرگ که البته من هم با بردلی کوپر موافقم زیباست چون طبیعی است یک فیلم می تواند برای ادا کردن مطلبی که بعضی ها برایش چند کتاب و چندین سخنرانی برایش اختصاص باید بدهند تا مطلب را جا بی‌اندازند یک فیلم می تواند با یک پلان این کار کند.این من را یاد مطلبی انداخت یکی از جامعه شناسان ایران یک بار گفت من در کنفرانسی بودم و در مورد مطلبی من و چندین پرفسور از قسمت های مختلف جهان بحث می کردیم یکی از اساتید حاضر در انجا که حافظ را هم می شناخته یک بیت از حافظ می گوید و همان بیت در بردارنده ی تمام مطالب بحث شده در ان روز بوده است.تنها هنری که شبیه فیلم است از نظر من شعر است.این فیلم هم با به تصویر کشاندن یک دماغ یک سخنرانی چند ساعته در مورد اتکا و اعتماد به نفس را در چند پلان توضیح می دهد.

ادامه...
در بار درباره موضوعات مختلف صحبت می شود مثل اینکه چرا لیدی با اینهمه استعداد ذاتی هنوز نتوانسته برای خود نامی دست و پا کند یکی از دلایل را دماغش عنوان می کند که بعد از هر اجرا که از او تستی می گیرند بخاطر دماغش او را رد می کنند.در همان زمان است است که پلیسی می خواهد با بردلی عکس بگیرد تا روی اکس خود را کم کند لیدی گاگا عصبانی می شود.نمی توانم بفهمم اینکار او از روی حسی است که بین هر دو ایجاد شده یا او ذاتا از اینکه هرکسی به خودش اجازه دهد بدون اجازه وارد زندگی شخصی کسی شود بدش می اید یا انیکه به طور کل بدلیل حسی که به بردلی پیدا کرده اینکار را می کند.نظر خودم من اینست که او ذاتا از این کار بدش می اید چون با نفرت خاصی به یک پلیس مشت می زند و از بردلی می پرسد اینکه مزاحمت می شوند بدون اینکه تو را بشناسند اذیتت نمی کند.البته این سوال نه در انجا به ان پاسخ داده می شود و نه در روند فیلم به واقع ایا این کار بردلی را اذیت می کند یانه چیزی است که شاید جوابش را در مشروب خوری دائم او جستجو کرد.شاید بخشی از دائم الخمر بودن او اینست که کسی او را در ذات نمی شناسد به همین علت است هر وقت که تنها می شود مشروب می خورد تا از بند خود خوری رهایی یابد حتی در زمانی که به عشق خود در یک خانه زندگی می کند به این کار‌ ادامه می دهد شاید لیدی گاگا هم به طور واقع نتوانسته او را درک کند این مشروب خوردن های مداوم دلیل تنهایی اوست شاید نوعی تمنا و خواهش برای کمک است که کشی شاید نعره ی این گلوی سوخته شده اش بعد از خوردن مشروب را بشنود کسی پیدا نمی شود و در اخر به بهانه ی اینکه ازاری به همسرش نرسد خود را می کشد .اما جواب درست گمان می کنم همین حس تنهایی اوست او حتی برای کمک به همسرش قصد ترک کردن او را می کند چه دلیل دارد.ماشین را متوقف کرده سپس پیاده شده و خودش را بکشد.شاید تمام درد او بی کس بودنش است.او به هر دری زده تا شاید او را بفهمند.برادری که مدعی است او را بزرگ کرده این همه سال متوجه نمی شود که قهرمان برادر خودش است.زمانی این را می فهمد که بردارش این را به او به صورت مستقیم بگوید شاید راز های مگوی زیاد در دل بردلی انقدر سنگینیش زیاد شده که نتوانسته ان را تحمل کند یار دیرین و غمگسار سابق را هم که ترک کرده را حل نهایی مردن است.از دست دادن دوست صمیمی و کسی که تنها او می توانسته نجاتش دهد را هم ترک کرده.مشروبی دیگر وجود ندارد تا او را از خودش کمی دور کند.و زمانی که با خود واقعیش رو برو می شود مرگ تنها اپشت است و ان را می پذیرد.شاید سوال لیدی گاگا که ایا بدون اینکه تو را بشناسند از تو عکس یا امضا می گیرند تو را اذیت نمی کند.حلقه ی مفقوده ی این فیلم باشد.که در اخر فیلم و با خودکشی خود جواب بله را کر کننده می دهد.کر کننده ی سکوتی که از اعماق دلی پژمرده قلیان کرده بود و خود را در اخر در اغوش چاه اخر طبعیت یعنی مرگ می اندازد.

ادامه..
سپس بردلی با ماشین شخصی خود او را می رساند.در جمع پدر و دوستان پدرش راحت است اینطور که مشخص است باید از خیلی سال گذشته این افراد را در زندگیش داشته باشد.بعد از یک خواب ظهرانه ماشین شانس به جلوی در خانه ی او می اید با تمام وجودش که فریاد می زند این را قبول کند اما به سر کار خود می رود و با شنیدن اینکه سرکار گرش می گوید دیر کرده به همراه دوست همجنس گرایش استعفا می دهد.این قسمت فیلم خیلی بی جا وا اضافه است می توانست بعد بحث کردن با پدرش پیشنهاد را قبول کند نه به طرز مبهمی بعد از اینکه بشنود دیر کردی عصبانی شود و به سمت شانس خود برود.به کنسرت می رسد اجرا می کند.کنسرت اجرا پشت هم کنسرا اجرا انگار کارگردان فیلم فراموش کرده ما نمی خواهیم موزیک بشنویم قصد داریم فیلم تماشا کنیم‌.در این بین هم اتفاقات خاصی نمی افتد فقط او البوم مستقلش را شروع می کند که برایش جایزه گرمی در پی دارد.پول و شهرت و کنسرت هم در پیش برای او می اید.اگر کمی شخصیت ناپخته و می معنی پدر لیدی گاگا یا برادر سبک بردلی کمی در اش فیلم نامه نویس فیلم بهتر پخته بود ما با این شلم شوربای شور و شیت روبروی نمی شدیم.یک فیلم دو شخصیتی که حتی در برابر اش رشته هم می اورد.حداقل اش نخود و لوبیا و رشته و چند نوع سبز و عدش و اب چند نوع ادویه دارد.اما این فیلم مخلفاتش یک دائم الخمر افسرده و یک شخص محکم نوظهور چیزی ندارد.بقدری دیگر شخصیت های فیلم رها شدند که اگر تمام اعضا و پرسوناژ های فیلم را حذف کنیم و فقط این دو شخصیت و کلیپ های دروت فیلم را نگه داریم بازهم این فیلم همین اشغال که می دیدیم می شد.حداقل در ان صورت کمی قابل احترام تر می شد و توان اینکه ان را یک فیلم موزیکال دانست را به می داد اما هیچکدام از این کار ها انجام نشد.فقط یک خواننده ی عام پسند و یک بازیگر مشهور و چاشنی همجنس گرایی در فیلم و اب جوش موزیک و لخت شدن های مکرر شخصیت های اول این فاجعه ی خنده دار را به وجود اورده ان را تبدیل به اشی کرده که نه شور است نه شیرین.
کل کنسرت ها و کار های درون استودیو و فعالیت روی تخت و حمام را اگر کنار بگذاریم.فیلمی ناپخته پیش رویتان است که سخت برای بردن جایزه و فروختن در گیشه خودش را به درسر انداخته است.به طور کلی فیلم های منتخب این دوره ی اسکار قابل دفاع و پردازش انچنانی نیستن.

ادامه...
بعد از اجرای اول عشق میانشان به طور کلی خودش را بروز می دهد.با موتور به محل کنسرت بعدیشان می روند و در راه به مقصد مزار پدرش راه کج می کنند.بعد زا اینکه بردلی متوجه می شود برادرش زمینی که پدرش در ان دفن بوده را فروخته با عصبانیت به برادر خود حمله ور می شود و او را مورد حمله قرار می دهد.حال من نمی فهمم وقتی قهرمان زندگیش را باید مورد ضرب و شتم قرار دهد.اگر او قهرمان است پس قهرمانان همیشه می دانند باید چه کنند و درست ترین راه را انتخاب می کنند.یک تضاد بزرگ پیش می اید انهم ان است که به واقع الگوی بردلی کیست.پدرش که با از ۱۳ سالگی با او می خوارگی می کرده یا برادرش که تن او را بعد از می گساری جمع می کند.این سوال در طول فیلم با من همراه است.هرچه بیشتر می بینم بیشتر نمی فهمم.زمانی که با لیدی گاگا دعوایش می شود از پدر خود تعریف می کند.واقعا چرا باید روی پدری که ما هیچ چیز از او به بغیر از اینکه با یک دختر ۱۸ ساله هم خوابگی کرده و حاصلش بردلی است نمی دانیم.ما حتی نمی فهمیم که برادر درونش فیلم بردار خونی یا ناتنی اوست.این را فیلم به ما نمی گوید.کلا قسمت های مجهول زیادی فیلم دارد که به اختصار به هرکدام اشاره شده است.بعد استعفای برادرش در یک کنسرت بزرگ اهنگی را لیدی تک خوانی می کند سالن را به حد انفجار می رساند و بنگ داستان جدا گانه ی او شروع می شود.دیگر قرار نسیت که یک هم خواب و هم خوان مین باشد بلکه قرار است برای خودش تصمیم بگیرد و زندگی کند.مدیر برنامه ای از او می خواهد که با هم کار کنن.

ادامه...
چند موزیک ساخته‌می شود کنسرت ورود او در یک‌ برنامه تلوزیونی پافشاریش برای پیش نگرفتن هنرش نسبت به فرعیات مانند رقص و تیپ و ظارهرش و ارام ارام تنها شدن مین .او زمانی که الی کاندید گرمی شده است و قرار است شبش جایزه را بگیرد.و زمانی که الی همراه پدرش خوش می گذراند در یک اتاق به تنهای با دوست قدیمی خود مشروب خلوت کرده و از همه دور است.انقدر می خورد که فاجعه ی روی سن اتفاق می افتد.ترک الکل جایی است که کارگردان رویش زیاد اصرار نمی کند سریعا ترک می کند به اغوش خانه و سگش بر می گردد‌.خانه دیگر مثل قدیم نیست شهرتش را از دست داده و تیر خلاص را مدیر برنامه الی می زندزمانی که می گوید الی بدون او وضعش بهتر خواهد بود و داستانی که می دانید اخرش چه می شود.در ابتدا باید می گفتم اما یادم‌رفت به طور کلی شخصیت لیدی گاگا و هنرش برای من قابل احترام است اما از نظر من بهتر است به همان خوانندگی بچسپد.و خودش وارد دنیایی نکند که از ان چیز زیادی نمی داند شاید بعضی ها گمان کنند در این فیلم کارش خوب بوده است.بله کارش بد نبود بدلیل اینکه این شخصیت خودش بود قرار نبود کار خاصی انجام دهد باید می خواند کاری که در ان تخصص داشت و چند کار دیگر که انچنان برای او نباید سخت می بود .من سعیم بر این است که نقد هایم را متناسب با زمانه ی خود بنویسم از انجا که می دانم افراد بدلیل مشغله داشتن وقت زیادی را برای داشتن یک مطالعه همه جانبه برای یک فیلم ندارند سعیم بر این است که در متن هایم کوتاه و به اختصار نقد های قابل احترام و در خور مطالعه کنندگان این نوشته ها ارائه دهم به طور کل از کم کاستی های تمام نقد هایم عذر می خواهم.

ادامه...
حالا کمی می خواهم از بردلی کوپر در این فیلم بازی می کند یکی از شخصیت هایی که به معنای واقعی بازی شده است.اثری از تیپ گویی نیست ما در سر تاسر فیلم به کابوی با لحجه ی بینظیرش را می بینیم که حتی در بیشتر وقت درست نمی شود فهمید چی گفت صدا سازی بینظیرش که کاملا بروی نقشش نشسته افسردگی دل انگیز او که حتی از درون خندهایش هم مشخص است.برای اولین بار است که از این بازیگر یک بازی درست و یک دست را می بینم بدون اضافه کاری بدون تیپ گویی امسال بازی اما استون و او شدیدا من را مبهوت کرده است.انقدر نقشش را در قالب خودش در اورده و بند کرده که گاهی ادم فراموش می کند او بردلی کوپر یک سلبریتی هالیوود است به معنای واقعی در تمام طول فیلم من جک مین را دیدم.خواننده ی محوب و مشهور امریکایی که همه او را دوست دارند.

ادامه..
چند قاب این فیلم مرا کمی به خود جذب کرد مثل قبل از تک خوانی الی روی صحنه بردلی و او نزدیک یک دیگر می شوند درون فضای به رنگ نارنجی اینطور به چشم می اید نور در حال رقص و پرواز است نه تابیدن چند قاب هم مانند این صحنه وجود دارد که حداقل می شود در موردش این را گفت فیلم بالاتر از تمام فیلم های ساخت وطنی است.

پایان
  • علی خیری

نظرات  (۱)

  • نویسنده آزاد
  • سلام
    متن خوبی در بررسی این فیلم نوشته بودی
    با توجه به اینکه به تازگی این فیلم رو تماشا کردم (دیروز)، اشاراتی که به سکانس های خاص کرده بودی، رو به خوبی متوجه میشدم.
    به نظر من کل فیلم رو با یک منفی گرایی خاصی که به نظر من از پیش فرض های ذهنی ات نشات گرفته، قضاوت کردی.
    در ابتدای این نوشته، از اینکه چرا کارگردان ها ریسک نمی کنند و چیز تازه ای برای ارائه به مخاطبان در آستین ندارند، گلایه کرده بودی! اما از این تجربه جدید (شیوه فیلم سازی به کار رفته در این فیلم) نه تنها استقبال نکردی بلکه خلاقیت کارگردان رو از اساس زیر سوال بردی. شاید کارگردان هایی که سودای گیشه و اسکار رو در سر ندارند، از اینکه با ارائه چیزهای جدید مورد انتقاد بی رحمانه قرار بگیرند، واهمه دارند.
    البته امیدوارم که عرایض من سوء برداشت نشه! مفاهیمی که در فیلم تبلیغ یا عادی جلوه داده شدند، با فرهنگ و ارزش های خود من هم به شخصه سازگار نیست اما به نظر من، اگر بخوایم به این فیلم انتقاد کنیم، بهتره که از دید ارزش های فردی خودمون انتقاد کنیم. نه از دید بی طرفانه و تکنیکی سینمایی. 
    به هر حال صادقانه می گم که به نوشته و زحمتی که برای تهیه این محتوی کشیدی احترام می گذارم. کاش مثل چند سال قبل (دوران طلایی وبلاگ نویسی)، آدم می تونست از این دست نوشته های ناب در نت فارسی پیدا کنه.
    پاسخ:
    سلام ممنون از نظرتون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی