نقد فیلم

طبقه بندی موضوعی

نقد فیلم تلقین Inception

دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۴۷ ب.ظ
به نام نامی خلقت

امروز قصد دارم کمی شما را بانظر متفاوت خود همراه کنم.برای این کار باید پای خود را از گیلم درازتر کرده وحتی حرف سازنده ی نابغه فیلم تلقین را هم زیر سوال ببرم که کمی شاید بی معنی حس شود.ولی عجله نکنید فیلم یکی از رشته های هنراست و نام هفتمین بخش هنر را برای خودش ببلعید است.همه در اینکه سینما و فیلم جزوی از هنر است هم نظریم پس باید شالودهای مانند رشته های فالوده فیلم را هم باید قبول کنید.اجازه دهید کمی توضیح دهم تا از کمند نگاهای طعنه امیزتان فرار کنم.با مثال برایتان می گویم.من یک شعر حافظ را می خوانم شما هم می خوانید اما بین چیزی که‌من از ان می فهمم یا شما از ان درک‌می‌کنید شباهتی است.ایا طعم یک شعر از حافظ برای هردو ما یک گونه است.ممکن است یک شعر از حافظ برای من به تلخی زهر باشد و برای شما به شیرنی و حلالی شیر مادر است.یا من و شما قران می خوانیم هر کداممان برداشت خودمان را از ان خواهیم داشت و به فتوای خود عمل می کنیم.که من اسم ان را درک پیازی می دانم .زیرا هرکی به شعور و درک و سواد ....خیلی از چیز های دیگر باعث می شود هر کس لایه ای از پیاز را درک کند.پس باید به من هم این اجازه داده شود تا هر برداشتی که دلم می خواهد از این فیلم را ببویم.


باز یا بسته؟


سوال همین است به گفته ی نولان تلقین به گونه ای ساخته شده است که چند برداشت در اخر از ان در ذهن ایجاد شود.من مخالفم به طور کل انسانی هستم به قولی مخ مخالم اما برای گفته ام دلیل دارم.نولان سازنده این فیلم است درست اما بعد از ساخته شدن فیلم او یک تماشاگر است نه چیزی بیشتر از ما و نه‌کمتر پس باید بگوییم نظر تماشاگر فیلم تلقین‌به نام نولان به پایان باز است.اما پسری در گوشه ای از ایران نظری دیگر دارد .او معتقد است که اتفاقا این فیلم یک پایان کامل و بدون نقص دارد.برای اینکه ان را به شما اثبات کنم چند مقدمه چینی نیاز است سپس نظر خود را در مورد پایان فیلم بیان خواهم کرد.



برداشت اول

چند نکته


۱.پیر مردی در کنار یوسف؛داستان را بیاد بیاورید و با من همراه شوید تا انجا‌که دی کاپریو و هاردی به دارو فروشی می روند که لحظه ای ورود به انجا نشون داده نشده است چرا خدا عالم است.بعد از اینکه کمی باهم افراد ان اکیپ در مورد داروی بیهوشی خاصی صحبت می کنند به بخشی از ان داروخانه می روند.می توان گفت این مکان منظقه گذر از زمان است اینطور فکر نمی کنید.صدها فرد در بستری افتادند ودر خوابی عمیق روزگار می‌گذرانند.دی کاپریو می پرسد این ها اینجا چه می کنند

یوسف می گوید؛برای خواب دیدن می ایند

ولی کل داستان فیلم با این جمله ی پیرمردی که نه‌نامش مشخص است نه چیز دیگری و ولی می توان او را رئیس بخش انتقال خواند می گوید؛ان ها به انجا می ایند که از خواب برخیزند تو چه کسی هستی غیر از این بگویی.

شلاق مفهموم را بروی رگ‌های مغزتان حس کردید یا نه اگر نه پس خوب گوش کنید.اگر همین الان کسی مانند نیو در فیلم  ماتریکس متوجه شود که دنیایی که ما در ان زندگی می کنیم واقعی نیست چه می کند.خودتان را در‌گهواره ی این تردید بگذارید واجازه بدهید خوب شما را تاب بدهد.بعد از این سوال از خود بفرمایید به غذایی که من برای گوش هایتان فراهم کردم‌ گوش بسپارید.چرا افراد باید بخوابند تا از خواب برخیزند.مثل این نمی ماند‌کسی از خواب برخیزد تا بیدار شود.به پارادوکس دقت کردید هردو این جمله ها یک معنی دارند ولی با کلمات متفاوت چه فرقی دارد ما بخوابیم یا برخیزیم مهم چشم باز کردن است و خود را در عالم حقیقت حس کردن است.اگر تمام زندگی یکسره به دروندحقیقت راهی پیداه کند چه زیباست در اغوش گرفتنش.ماهم با قاعدگان بی قاعده ای.برای خودمان سال ها برنامه ریزی می کنیم برایش تلاشی استوار داریم .همیشه در ورای ذهن خود را در انجا که می خواهیم می بینیم.اما بگذارید شما را به چالش بکشم.ایا تمام برنامه ریزی های ما به حقیقت می پیوندد.ایا مانع های عظیم و کوچک در برابر ما خودشان را به زمین اسمان نمی دوزند که مانع ما شوند.دلیلش چیست.اری بعضی از این مشکلات از عملکرد خودمان است.جوابی برای فعالیت های اشتباهمان اما این همه ی ماجرا نیست.وجودی ورای قدرت و من و شما وجود دارد که قادر به کنترل و درک حتی مانع تراشی دارد.اما دلیلش چیست.بله گاهی به قول مرتجعین تاوان گناهان ما است اما ان های که مارا زمین می زنند و بعد خودشان دلیلی برای پیشرفت می شوند تکلیفشان چه است.


۲.یک ایده

جمله ی مشهور این فیلم است.یک ایده ساده که می تواند شهر ها و امپراطوری ها را بسازد همگی بارها در جاهای مختلف ان را شنیده ایم.یک سوال یک ایده کوچک‌در این فیلم ایا جهانی بنا نکرد.اگر جوابتان بله است پس این همه نوشته بیهوده نبوده و اگر نه کمی بیشتر توضیح می دهم.یک ایده ساده از خوابی وارد خوابی دیگر شدند است پارادوکسش می شود در بیداری علمی را به علمی دیگر اضافه‌ کردن هاااا موافق نیستید.زن و شوهری به عمق عقل خود می روند جامعه شناسان عقل را روح می دانند پس ان زن شوهر از یک وجودشان وارد وجود دیگر شدند از بند جسم گریخته و به بند روح پناه بردند برای ارامش پیدا کردند.در انجا با وجود روح‌خود جهانی بنا می کنند به چه بزرگی و ادم و حوای ان جهان می شوند.سپس برمی‌گردند و مشکلات اغاز می شود.برخواستنی برای مردن و مردنی برای برخواستن.شاید بشود نام نقد من را ناله ی پارادوکس نام گذاری کرد.ادم حوا که  جوان هستند خودشان را روی ریل قطار می یابند.این را در نظر بگرید که این دو تا سنین پیری در در جهان ابدیت زندگی کردند این هم دلیلی برای اثبات حرف من است که ان ها به عالم معنا قدم نهاده بودند.فقط در ان جا است که انسان نمی میرد پیر می شود اما جوان است چو رخش پیر است مانند ابدیت.ادم و حوایی که چند باری زندگی ابدی با عشقی معنوی را می چشند.حال چگونه باید راضی شود حوای داستان از چنین جهانی دست بکشد.راضی نمی شود که وارد جهان دورغین شود طعم زلال و پر معنای اخرت بر زیر زبان نشسته چگونه باید از شیرین ترین دل بکند قبول کنید سخت است.

۳.خودکشی یا دوباره برخاستن

خدا رو شکر می رسیم به بخش مورد علاقه ی من که برایش این همه‌مقدمه چینی کردم.حوای داستان ادم را به کنگره ی حقیقت دعوت می کند و از او می خواهد خودش رابه درون حقیقت پرتاب کند اما ادم داستام اینبار برخلاف دفعه ی قبل یعنی ادم و حوای اصلی گول حوا را نمی خورد که ای کاش می خورد.خوب به چیزی که می خواهم بگویم توجه کنید.در داستان ادم و حوایی که همگی از بچگی ان را شنیدیم و گوشمان از ان پرست و من نمی خواهم خودم را مضحکه ی شما نکنم ولی نیاز است یکبار دیگر داستان مرور شود.زن و مردی در بهشت از خاک‌که‌پست ترین ماده است افریده می شوند و شیطان از جنس اتش که بالاترین ماده است حاضر به تکریم و احترام به ان دو نمی شود و به فکر فتنه می افتد در اخر حوا را می فریبد و ان زن با ترفند های زنانه ادم را مغلوب می کند و می شود انچه که‌نباید می شد.ولی داستان همین جاست چه اتفاقی مد نظر من است که این داستان رابرایتان تعریف کردم.ایا نمی شود گفت حوا ادمی را از وجود روحانی خود خارج می کند به دروزخ جسم تبعید می کند.ایا نمی شود گفت ما در خوابان تبعیدی هستیم .چرا می شود این را گفت حداقل می شود به ان فکر کرد.برمی گیردیم به تلقین اینبار داستان وارونس حوا در تلاش است ادم را از جسم نحیف و بدردنخور خارج کند به وجود‌ روحانی ببرد.او نمی خواهد خودش را بکشد بلکه قصد دارد از خواب برخیزد.کسی که عالم معنا رادیده باشد دیگر چیزی به غیر از ان برابش معنی ندارد.در تمام بخش های فیلم در تلاش است ادم را برگرداند اما در اخر موفق هم نمی شود ادم به خواب غفلت برمیگردد.

۴.نتیجه

با مثال فیلم ماتریکس موضوع رابرایتان روشن کردم فیلم قصد دارد بگوید همه در خواب هستیم و این دینایی که ما در ان زندگی می کنیم واقعی نیست‌.بنظرم دیگر می شد ان را دید که عشق ما به دنیا مانع دیدن واقعیت است یک لحظه فکر کنید ادم داستان چرا در تلاش است به دنیای جسم باز گردد به غیر از بچه هایش ایا نمی شود گفت که این بچه های در وسعت بزرگتر همان چیزهای مادی است که دید مارا کوتاه می کند.افرادی که در‌منظقه عبور یوسف را نمی شود به‌مراکز دینی نسبت داد که فقط برای مدتی کوتاهی مارا از‌جهان دروغین به جهان واقع شلیک می کند.ایا نمی شود ان پیرمرد را رسولان و امامان خداوند خواند که درتلاش برای بیدار کردن انسان ها دارند.


برداشت دوم


می خواهم اینبار با نوعی دیگر فیلم را کند کاو کنم.اگر حرف مرا پذیرفته باشید که فیلم تلقین بازی پارادوکس هاست به گفته ی خود نولان تمام قسمت هایی که پدر زن دیکاپریو در فیلم حضور دارد واقعیت است.اگر عکس ان را در نظر بگیریم چه.


توضیح کوتاه


هنری علمی است که به صورت تئوری نمی شود اموزش دید.برای حافظ بودن نیاز به دانشگاه رفتن نیست فقط نیاز به حافظ بودن است.برای شکسپیر بودن نیاز به سال ها مررات در دانشگاه و یادگیری نسبیت های عام هنر نیست فقط باید ادم بود.منظورم این است بخشی از یک اثر هنری از خود اگاه انسان نشات گرفته است اما بخش اساسی و مهم ان از ناخود اگاه ماست انجایی که ما هیچ دست رسی به ان نداریم.توان کنترل ،هدایت،جریان،اموزش و تربیتش را نداریم.در یک گوشه ای از ذهن ما برای خود است و ناب ترین اثار بشری از انجا نشات گرفته است.مثلا وقتی از رولینگ می پرسند ایدهای عجیبت را از کجا می اوری جوابش این است نمی دانم.این درست همان چیزی است که من می گویم.خود اگاه به ما کمک می کند جنس را تشخیص دهیم.اگر مجسمه سازی بخواهد اثری خلق کند بخش خود اگاه نوع و جنس سنگ را معین می کند اما این ناخوداگاه است که به ان شکل می دهد و تغییرات درش ایجاد می کند.خوب سینما نیز هنرست ان هم جوان ترین و جذاب ترینشان.هر هنرمندی بطور ناخود اگاه اثاری خلق می کند که با خود اگاهش در تضاد است.نولان می گوید من فیلمی ساختم که بعد از دیدنش چند برداشت می شود کرد.اما این چیزی است که خوداگاه او می گوید.اما ناخوداگاه او مجسمه ی فیلمش را جور دیگری تراش داده است.بدون این که خود نولان بداند.این چیزی نیست که فقط در این اثر نولان باشد بلکه در بسیاری از علوم پابرجاست.قطعا این خوداگاه انیشتن نبوده است که نسبیت عام را برایش گسترانیده است.از جایی دیگر نشات دارد.


پایان تک بعدی و مشخص


خود اگاه او به نولان و ما می گوید من فیلمی ساختم که چند بعد وپایان دارد .بلی با بخش چند بعدش موافقم اما خوداگاه من در بررسی ناخوداگاه نولان می گوید ان بخش غیر قابل کنترل نولان کار خودش را‌کرده است.در عمق ذهنش عالمی از معنا پدید اورده است پس می شود حدس زد در تمام مراحلی که شخصیت اول داستان با پدر زنش روبرو می شود در خواب است.پس اینطور بنظر می رسد او در تمام فیلم در خواب بوده به غیر از ان بخش چرخش توتم و دیدن فرزند خودش.متوجه منطورم شدید.اگر فقط دوبخش اول واخر فیلم یعنی ان ساحلی که فیلم از انجا اغاز می شود و ان خانه که فیلم با ان به پایان م رسد.در واقعیت و عالم دنیا است.اما در بقیه داستان در خواب بسر می برد.توضیحی که می شود در برای ان متصور شد که یک عده دزد ذهن مانند خود دی کاپریو وارد ذهن او شدند و چیزی درون ذهنش کاشتند یا از ان چیزی برداشت کردند.پس اینطور بنطر می رسد تمام دوستانی که به غیر از پدر زنش وساتو همگی دزد ذهن هستند .تمام شخصیت های فیلم از تام هاردی و یوسف گرفته....تا بقیه افراد.که فکر می کنم ان ها نطام امپراطوری که ذهن دیکاپریو ایجاد شده بود رابه تسخیر خوشان در اوردند.



برداشت سوم



این اخرین بعد این فیلم است که بازهم یک پایان دارد البته این بخش کمی دور از انتظار است به همین علت کم توضیح خواهم داد.یکی چیزهایی که در این فیلم برای من جالب بود .این بود که هیچ شخصیتی در مرکز قاب دوربین قرار نمی گیرد.دلیلش چه می تواند باشد بجز اینکه تمام اتفاقات فیلم در عالم معناو عمق ذهن می گذرد و عالم معنا تمام محوریت ها خدا است.نولان بدون اینکه بداند یک عالم معنا با محوریت خداوند ایجاد کرده است.



*نویسنده؛علی خیری


  • علی خیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی