نقد فیلم

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با موضوع «تحلیل ونقد» ثبت شده است

۳۰
شهریور
  • علی خیری
۲۴
تیر

به عنوان یکی از طرفداران دوید فینچر این فیلم را شاهکارش می دانم و بنظرم دیگر نمی تواند ان را تکرار کند.فیلم را دوسال پیش نگاه کرده ام وخیلی از بخش های فیلم از خاطرم رفته است ولی حیفم می اید که درباره ی ان سخنی به میان نیاورده و به دلیل فراموشی بخش های زیاد فیلم از ذهن حقیری چون من به این شاه اثر بی توجه ای بشود.واما اغازنقد خود را اینگونه به قلم می اورم که داستان یا پیش داستان در مورد مردی ساعت ساز است .ساعتی را می سازد که عقربه هایش بر عکس و بر خلاف حرکت عقربه ساعت های دیگر حرکت می کند اما کنایه ی بی نظیر فیلم به نگاه گذشته اشاره دارد به جای نگاه به اینده .پس مرد اول داستان بابازی برد پیت پیر به دنیا می اید تا جهان را به صورت بر عکس ببیند یعنی ابتدا خستگی،ضعیفی،ناتوانی را تجربه کند.ولی ان پیر ناتوان اشتیاقی همچو یک کودک نوپا دارد چون روحش تازه و دست نخوروه است .دوید فینچر در تلاش است که بگوید نگاه به گذشته می تواند باعث زنده شدن حس کنجکاوی ما بشود.یک جمله از استیو جابز در این مورد نظرم را جلب کرد:(شما نمی توانید نقاط را با نگاه به اینده به هم وصل کنید باید به گذشته هتان توجه کنید).مرد قصه نیز همان طور است او گذشته ی خود را در حال می بیند و عجیب تر که در ان زندگی نیز می کند و چه بسا در بودنش لذت نیز می برد.اما هرچه سنش بالاتر می رود بر خلاف مردم عادی چین و چروک ها ازبین رفته ومرد سرحال تر می شود و ولی به همان میزان انسان های عادی روحش سیاه تر شده پس درد بیشتری را حس می کند. در یکی از سکانس ها زمانی که پیرمرد به پسرک تبدیل شده مصداق همین نکته ااست او دریک دیالوگ می گوید:(احساس می کنم زندگی طولانی وسختی را پشت سر گذاشته ام).پس از نظر کارگردان حتی اگر جسم سالم بماند دلیل بر ان نمی شود که روح نیز مانند ان بی چین چروک بماند و تغییری نکند.از پس این اثر می توان در خواست فیلم را دانست که در تلاش است که بگوید، با زندگی در گذشته مان در حال می توان اینده را ساخت و از ان لذت برد چون با گذشت زمان روح خش برمی دارد و دیگر نمی توان حتی با جسم سالم و تنومند از زندگی بهره ای برد.


*نوشته شده از علی خیری.

  • علی خیری
۲۳
تیر

مانند تمام فیلم های الخاندرو نتوانستم با این فیلم همزاد پنداری کنم.و به نظرم فیلم در یک دو گانگی عجیب قرار دارد که خودش هم نمی داند  به کجا می خواهد برود ولی عجیب تر ان است که فیلم چیزی را هدف قرار داده و در تلاش به رسیدن ان است.و همین موضوع باعث تعجب من شد که فیلم نمی داند یا حتی شاید می خواهد این دو گانگی را حفظ کرده وان را با قدرت ادامه بدهد.فیلم با بازی مایکل کیتون شکل خاصی به خود گرفته و او به تنهایی می توانند در بعضی از سکانس ها فیلم را به پیش سوق دهد.به همین علت بازی اودر این اثر شاید بهترین بازی باشد که از او دیده ام یا شاید گمان من اشتباه باشد.بازیگر دیگر که مرا به سمت خودش کشاند  اد نورتون بود که بارها در جمع دوستان متذکر شده ام که بهترین فیلم و درست ترین فیلمش شاهکار دوید فینچر یعنی fight clup بوده است و به جرات بگویم که بعد از ان اثر بازی به درستی ان از او ندیدم تا که با دیدن این فیلم از او باز بازی در خشانی را مشاهده کردم.نایمومی واتسون هم که در پهنه ی بیکاران فیلم بین تمام نامدارن گم است وانگار وجود خارجی ندارد.اما اتسون نیز یکی از بازی های خوب دیگرش را در این فیلم ارایه می دهد و از نظر من بازی اش دراین رول باعث درخشش و در اخر زمینه ای برای کسب اسکار او در فیلم la la land شد.با این حال فیلم را به همه پیشنهاد می کنم وقول می دهم ارزش یکبار دیدن را دارد.


*نوشته شده از علی خیری.

  • علی خیری
۲۲
تیر
  • علی خیری
۲۰
تیر

در تاریخ سینما فیلم های عاشقانه ی زیادی وجود دارد از جمله:تایتانیک،کازابلانکا،برباد رفته....اما چیزی که فیلم herرا متفاوت از دیگر فیلم ها در ژانر خودش می کند.عشق دو طرفه میان کامپیوتر و انسان است.در این فیلم با مردی جامعه گریز روبه رو هستیم که پس از طلاق یا عشقی شکست خورده از خود بیگانه وبدون توجه به محتوای جهان هستی مانند عشق به زنگی ادامه می دهد و در لاک خود فرو رفته ودر گذر ایام غوطه ور است.اما همین کاراکتر دارای سرگرمی های مجازی است مثل بازی های کامپیوتری ،چت روم....اما مگر می توان بدون عشق زیست پس مرد داستان شروع به جستجو می کند وبا برنامه ای که ساخته شده به دست انسان است ارتباط روحی و چه بسا بسط های فیزیکی پیدا می کند.واز همین جاست که فیلم مانند ترکش به این سو ان سو مخاطب خورا می برد.

*این فقط توضیح کوتاه برای معرفی کردن فیلم بود 

  • علی خیری